تنها رفتهای
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: فیروز
خواننده: پروین
برچسب: پروین
پروین: امشب در سر شوری دارم (مجموعه ترانهها)
نام به گوش آشنای مهندس «همایون خُرم»، از دیروز تا همیشۀ تاریخ موسیقی معاصر ایران، با مجموعهای از خاطرهانگیزترین ترانههایی که شنیدهایم پیوند داشته و پیوسته خواهد بود.
پروین: من کجا، او کجا!؟
من کجا، او کجا
شعر: کریم فکور
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین
ای خدا! چرا نباشد رها
دلِ پریشانِ من از بلا
ای فلک! ای خدا! من کجا؟ او کجا؟
آن نارنین دیر آشنا
که شهره باشد در شهر ما
کنون که پوید راه سفر
شود چو بختم از من جدا
من در این سرزمین
او در آن سوی دنیا
ای فلک! ای خدا! من کجا؟ او کجا؟
قصه عشق ماجرای من
کس نمیداند جز خدای من
در آن نگاه شادیآفرین
رنگ غم دارد خندههای من
من در این سرزمین
او در آن سوی دنیا
ای فلک! ای خدا! من کجا؟ او کجا؟
ای باوفای من! بشنو صلای من
دل، چون موج سرگشتهای
شد اسیر طوفان غم
بی تو در این شبهای تار
شد پناهم دامان غم
من در این سرزمین
او در آن سوی دنیا
ای فلک! ای خدا! من کجا؟ او کجا؟
* * *
پروین: غوغای ستارگان (امشب در سر شوری دارم)
غوغای ستارگان
(امشب در سر شوری دارم)
شعر: کریم فکور
آّهنگ: همایون خُرم
خواننده: پروین
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
باز امشب در اوج آسمانم
رازی باشد با ستارگانم
امشب یکسر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
از شادی پَر گیرم که رِسَم به فَلک
سرودِ هستی خوانم در برِ حور و مَلّک
در آسمانها غوغا فکنم
سبو بریزم، ساغر شکنم
امشب در سر شوری دارم
امشب در دل نوری دارم
با ماه و پروین سخنی گویم
وز رویِ مَه خود اثری جویم
جان یابم زین شبها
ماه و زُهره را به طرب آرم
از خود بیخبرم، ز شَعَف دارم
نغمهای بر لبها
امشب یکسر شوق و شورم
از این عالم گویی دورم
* * *
تاریخچهٔ ترانهٔ «غوغای ستارگان» در این سایت
* * *
پروین: تنها ماندم
تنها ماندم
شعر: عبدالله الفت
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین
تنها ماندم
تنها با دل بر جا ماندم
چون آهی بر لبها ماندم
رازِ خود، به کس نگفتم
عشقت را به دل نهفتم
با یادت شبی که خفتم
چون غنچهی سحر شکفتم
دلِ من ز غمت فغان برآرد
دلِ تو ز دلم خبر ندارد
پس از این نخورم فریب چشمت
شررِ نگهت اگر گذارد
وصلت را ز خدا خواهم
از تو لطف و صفا خواهم
کز مهرت بنوازی جانم
عمر من به غمت شد طی
تو بی من، من و غم تا کی
دردی هست نَبوُد درمانم
* * *
پروین: باور ندارم
باور ندارم
شعر: کریم فکور
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: پروین
ای آشنا بیگانهات میببینم و باور ندارم
دردیکش میخانهات میبینم و باور ندارم
اشک مرا میبینی و عشق مرا باور نداری
غافل از افسانهات باور ندارم
روز و شب در سوز و گذارم
ای گل نازم بیتو چه سازم
گریزم از عالم و آدم
یا بکُش از غم یا بنوازم
سوی تو باشد دستِ نیازم
دستِ من و دامانِ تو
آخر چه شد پیمانِ تو
* * *
پروین: از آن شبی که برنگشتی (درد عشق و انتظار)
از آن شبی که برنگشتی
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین
دارم زان شب یادگار
از رهگذری محنتخیز دیدم که گذر میکردی
قرینِ آهِ آتشین شد
به چشم من غمآفرین شد
آهنگ سفر میکردی
داستان باده و مینا گذشته
روزگاری بر من تنها گذشته
پروین: گریزان
گریزان
شعر: کریم فکور
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین
از دام تو جَستم منِ دیوانه، رفتم، شدم افسانه، رفتم
تا با من شیدا شدی بیگانه رفتم ، شبی مستانه رفتم
با این دلِ درد آشنا، رفتم من از شهر شما
ریزم سرشک غم چرا بر دامن؟
رفتم من ای پیمانشکن ، بگذشتم از عشق کُهن
دیگر مگو از من سخن، وز شرر من
گفتی گهی یادت کُنم ، با نامهای شادت کُنم
از محنت آزادت کُنم در هجران
رفتم که از یادم روی، آوازی از من نشنوی
گاهی چو من همدم شوی با غمِ جهان
(بهخدا پس از این دلِ خود ندهم به کسی
نبُوَد به دلم هوسی)
نخواهم که دگر پا به سر کوی تو بگذارم
سپارم دلِ خود دستِ غم و دستِ تو نسپارم
نیارم من بینام و نشان نام تو را به زبان
در آن دم که شوی از غم من خستهدل و نالان
که رسید از ستم تو به لبم جان
* * *
پروین: او رفت و شب شد
او رفت و شب شد
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین
بی مونس و یار و همدمی
من مانده از آشیان جدا
. . .
. . .
پروین: ساغر بلورین
ساغر بلورین
شعر: هدایتالله نیرسینا
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین
تو مگر نفش رویایی که چنین شوخ و زیبایی
چمنآرا چون گلهایی
ثمر ناز و افسونی، شرر عشق مجنونی
اثر حُسنِ لیلایی
چو رُخت، زیبا جهان ما شد
همهجا جشنِ فرح به پا شد
چمن و صحرا فرحفزا شد
همهجا ساز است و رقص و آوا
همهجا نور است و شور و غوغا
تو فِکن نور از فروغ سیما به کلبهی ما
امشب ز فروغت روشن بنما شبِ تاریک من
مشکن دل پُر مهرم، مشکن
دارم دلِ تنگی در بَر، نازک چون بلورین ساغر
پُر از میِ عشقت ای دلبر
چو رُخت، زیبا جهان ما شد
. . .
زین میِ نوشین، سرمستم
مست و خرابم تا هستم
دامنِ مهرت بگرفتم
دامنِ دل رفت از دستم
تا هستم، سرمستم
بر غم عشقت دل دادم
از همه غمها آزادم
محو تو گشتم ای زیبا
هستی خود رفت از یادم
با یادی کُن شادم
* * *