جمال میرصادقی: این برف، این برف لعنتی!

جمال میرصادقی نویسنده

«این برف، این برف لعنتی»
نوشته‌ی: جمال میرصادقی
با صدای: راوی حکایت باقی
اجرا: پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۲

جمال (حسین) میرصادقی در سال ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران به‌دنیا آمد و فارغ‌التحصیل دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، در رشتۀ ادبیات فارسی است.

جمال میرصادقی، مشاغل گوناگونی داشته است: معلم، کتابدار در دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمون‌سازی در سازمان اداری و استخدامی کشور و مسئول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران.

در دورۀ دراز کار نویسندگی، او داستان‌های کوتاه و بلند بسیار و چند رمان نوشته که برخی از آنها به زبان‌های آلمانی، انگلیسی، ارمنی، روسی، رومانیایی، عبری، عربی، مجاری و هندو ترجمه شده‌اند.

از آثار منتشر شده او می‌توان مجموعه داستان‌های: «مسافرهای شب»، «گل‌های تماشا و گل زرد»، «درازنای شب»، «این شکسته‌ها»، و «نه آدمی ـ نه صدایی» را نام برد.

داستان کوتاه «این برف، این برف لعنتی» برگرفته از مجموعۀ «چشم‌های من، خسته» از این نویسنده است.

* * *

احمد شاملو: مسافر کوچولو (داستان کودکان)

احمد شاملو مسافر کوچولو

امروز «شازده کوچولو» هفتاد ساله شد. داستانی کوتاه که در جهان ادبیات، اثری بلند آوازه و به زبان‌های مختلف دنیا ترجمه شده است. در ایران خودمان حتی بیشتر از پنج ترجمه که از «محمد قاضی»، «احمد شاملو»، و «ابوالحسن نجفی» شناخته‌ترین‌هایشان است؛ و دست‌کم دو نمایشنامه‌ی رادیویی از این اثر که در این سایت موجود است.

ادامه خواندن احمد شاملو: مسافر کوچولو (داستان کودکان)

شازده کوچولو (با صدا و اجرای: ایرج گرگین)

ایرج گرگین شازده کوچولو

از داستان «شازده کوچولو»، چند ترجمه و دو اجرای نمایشنامه‌ای وجود دارد. یکی با ترجمه و صدای «احمد شاملو»، با عنوان «مسافر کوچولو»، و دیگری با اجرای «ایرج گرگین» در مقام راوی داستان.

از «ایرج گرگین» باید در فرصتی بهتر، بیشتر از این‌ها نوشت. امروز اما به یادبودش، صدایش را در روایت «شازده کوچولو» او از آنتوان دوسنت اگزوپری بشنوید!

شازده کوچولو
نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپری
ترجمه و تنظیم رادیویی: ایرج گرگین
راوی: ایرج گرگین
شازده کوچولو: تامی مفید
روباه: فهیمه راستکار
مار: سیروس ابراهیم‌زاده
گل: سوسن مقصودلو

* * *
«مسافر کوچولو»، (شازده کوچولو) به ترجمه و صدای «احمد شاملو»

* * *

خاطره‌نوشته‌ی طنزی از: هادی خرسندی

شبی که من کاج شدم
نوشته‌: «هادی خرسندی»
با صدای: راوی حکایت باقی
تاریخ اجرا: ۱۵ دی ۱۳۷۹

یک سال، شب کریسمس بچه‌ها را غافلگیر کردم. راستش از کاج‌هایی که با چراغ‌های کوچک و رنگارنگ پشت پنجره مردم می‌دیدم، خوشم آمده بود. یک مقدار احساساتی شده بودم. تازه می‌فهمیدم بچه‌ها چه می‌کشند. هر چه فکر کردم دیدم هیچ خطری نیاکان باستانی و افتخارات ملی مرا تهدید نمی‌کند. دیدم یک کاج، کوچکتر از آن است که تاریخ و تمدن مرا زیر سوال ببرد. حتی فکر کردم آحاد نیاکان باستانی هم اگر الان در لندن بودند، چه بسا کاجی روشن می‌کردند. نادر شاه جواهراتی را که از هند آورده بود به آن می‌آویخت و عادل‌شاه، بیضه‌های بریدۀ آقامحمدخان را. . .

از «هادی خرسندی» در این سایت:
● ترانه‌های «هادی خرسندی»

* * *

error: Content is protected !!