عکس از «مهرانه آتشي»
برگرفته از فصلنامه «بررسي کتاب، ويژه هنر و ادبيات»
دوازدهم شهریور ماه، سالگشت روز خاموشی «آتش کاروان»
عکس از «مهرانه آتشي»
برگرفته از فصلنامه «بررسي کتاب، ويژه هنر و ادبيات»
دوازدهم شهریور ماه، سالگشت روز خاموشی «آتش کاروان»
راوی این حکایت قصد جمعآوری خاطراتی را دارد که بهنوعی با «ترانه مرا ببوس» پیوند دارد، و با به اجرای آن در موقعیت و مناسبتهای مختلف اشاره شده، و همچنین آن دسته از شایعه و روایاتی که «افسانههای پیرامون ترانۀ مرا ببوس» نام دارد. حکایاتی که در نبود روایت درست از ماجرا، خود بهجای تاریخ و واقعیت نشستهاند و ملاک قرار میگیرند.
حال اینکه چرا نه فقط تاریخ و سابقۀ این ترانه، که واقعیت خیلی از رخدادهای فرهنگی ادبی سیاسی کشور ما، در چنبرهای از شایعه و تحریف، و یا غباری از حدس و گمان و اطلاعات شفاهی مغشوش و مخدوش گرفتار و دچار است، خود حدیث دیگری است که بماند.
ادامه خواندن تاریخچه ترانهی «مرا ببوس» به روایت «راوی حکایت باقی»
از شایعات همهگیر مربوط به ترانۀ «مرا ببوس» یکی هم آنکه در همان ایام، مردمان گفتند و باور کردند که شعر این ترانۀ غمگین و درعین حال شورانگیز را سرهنگ ژاندارمرى «عزت الله سیامک»، از رهبران سازمان نظامی حزب توده ایران، پیش از اعدام در۲۷ مهر ماه ۱۳۳۳ در زندان و در وصف سرنوشت غمانگیز افسرانی که اعدام میشدند، سروده است.
راوی این حکایت قصد جمعآوری خاطراتی را دارد که بهشکل مکتوب در کتابهای مختلف چاپ و منتشر شده. خاطراتی که بهنوعی با «ترانه مرا ببوس» پیوند دارد، و با به اجرای آن در موقعیت و مناسبتهای مختلف اشاره شده، و همچنین آن دسته از شایعه و روایاتی که «افسانههای پیرامون ترانۀ مرا ببوس» نام دارد. حکایاتی که در نبود روایت درست از ماجرا، خود بهجای تاریخ و واقعیت نشستهاند و ملاک قرار میگیرند.
گرچه خلق «ترانه» در تلفیقی از شعر و موسیقی و صدا شکل میگیرد، و غالبا در یک مثلث هنری مرکب از «ترانهسرا»، «آهنگساز» و «خواننده» تکمیل و عرضه میشود، ولی گویا نزد ما ایرانیان، این بیشتر «خوانندۀ» ترانه است که شناخته شدهتر است، و ما غالبا ترانه مورد نظرمان را با نام خوانندۀ آن بهیاد و زبان میآوریم. مثل: «الهۀ ناز بنان»، «جمعۀ فرهاد» و «مرا ببوس گلنراقی».
«ناصر انقطاع» در بخشی از کتاب «پان ایرانیستها و پنجاه سال تاریخ»، جدا از شرح دوستی و مراوادت خود با «حیدر رقابی» و آنچه که به سرودن شعر «مرا ببوس» مربوط میشود، [+] در ضمن اشارهای هم دارد به ماجرایی که بهنوعی با یک بیت از این ترانه پیوند مییابد. ماجرای آتشافروزی طرفداران «دکتر مصدق» در بلندیهای «قله توچال» و «پسقلعه» در شمال تهران.
شهین ، داریوش کوشان و ناصر ملکمطیعی ـ فیلم «اتهام» (سال ۱۳۳۵)
ترانۀ «مرا ببوس» در یکی از صحنههای فیلم با صدای «پروانه»، و با لبخوانی «ژاله علو» خوانده میشود. در آن فیلم «ژاله علو» نقش زنی را داشت كه شوهر سابقش را به سزای خیانتی که به او کرده رسانده، و حالا پس از ماجراهای بعدی عاقبت خود را به پلیس معرفی كرده است. در صحنهای كه زن با دختر كوچک خود وداع میكند و به سوی زندان و مجازات روانه میشود، این ترانه را میخواند.
آنچنان که در کتاب «پان ایرانیستها و پنجاه سال تاریخ» نوشتۀ «ناصر انقطاع» آمده، سرایندۀ ترانۀ «مرا ببوس»، دل در گرو مهر دختری هنرمند شعرشناس داشته که باهم در مبارزات ملی شدن نفت و نهضت مقاومت فعالیت میکردند. دختری که الهامبخش شاعر در آفرینش آن ترانه بوده. در بخش مربوط به «داستان ترانۀ مرا ببوس» که در آن کتاب آمده، میخوانیم:
گفتهاند: «ترانۀ «مرا ببوس»، نه تنها «مجید وفادار» و «حیدر رقابی» را به اوج شهرت رسانید، که همین نقش را در مورد خواننده گمنام خود «حسن گلنراقی» ایفا کرد. خوانندهای که یکشبه به اوج رسید و بیآنکه ترانهای دیگر بخواند، نام خود را در فهرست خوانندگان «نامآور» نگاه داشت. . .»
در سرنوشت یک ملت، و در تاریخ هنر، گاه اثری چنان روح زمانه را تصویر میکند، و چنان حس و جان مردمان را بیان میکند که بهعنوان جزئی پایدار از فرهنگ و تاریخ یک ملت، همواره برجا میماند. ترانۀ «مرا ببوس» چنین بود. دو نسل از جامعۀ ما، درد و حزن و اندوه و شکست و مرگ خود را با ترانۀ «مرا ببوس»، و با صدای حسن گلنراقی گریستند.