نگاهی به تاریخچه‌ی سانسور ترانه‌ در ایران (مُرغ سحر)

«سانسور» با اینکه لغتی فرانسوی است و در اصل از آن کشور و زبان آمده، ولی چنان در مناسبات اجتماعی و بافت فرهنگی و هنری ما ایرانیان جا افتاده و خوش نشسته، که انگار از همان اول کلمه‌ای فارسی بوده و در معنای این لغت، نمونه‌های فراوان ایرانی‌ آن می‌تواند بهترین و رساترین آنها باشد.

ادامه خواندن نگاهی به تاریخچه‌ی سانسور ترانه‌ در ایران (مُرغ سحر)

شهر، شهر فرنگه، از همه رنگه، خوب تماشا کن!

به شهادت تاریخ، ایران در شمار اولین کشورهایی است که سینما را شناخت و با علاقه و مستمر به این هنر پرداخت.

ادامه خواندن شهر، شهر فرنگه، از همه رنگه، خوب تماشا کن!

تاریخچه‌ی سرود ملی (عمو سبزی‌فروش) بخش سوم

در ادامهٔ‌ تاریخچهٔ «سرود ملی» [سلام شاهنشاهی] به نقل از آقای «رضا نیازمند»، در فصلنامهٔ‌ ره‌آورد، یادداشت دیگری به قلم دکتر «بابک رضایی» از لندن، به نقل از دکتر «جلال گنجی» در بارۀ سابقۀ اجرای «سرود ملی» و خاطرۀ او از آن مراسم، به دفتر «فصلنامۀ ره آورد» می‌رسد که در شمارۀ بعدی آن نشریه به این شرح به چاپ رسیده است.

ادامه خواندن تاریخچه‌ی سرود ملی (عمو سبزی‌فروش) بخش سوم

تاریخچه‌ی «سرود شاهنشاهی» در ایران (بخش دوم)

قبل از پرداختن به سابقه و تاریخچۀ اولین «سرود ملی» در ایران، شاید بد نباشد اشاره‌ای کنیم به آنچه که در زمان «ناصرالدین‌شاه» به‌عنوان «سلام شاهی» اجرا می‌شده، و آن قطعه موسیقی بدون کلامی بوده که به سفارش پادشاه اسلام‌پناه، توسط ژنرال نظامی موسیو «لومر» فرانسوی، مدیر «شعبۀ موزیک»، در «مدرسۀ دارالفنون» ساخته شده بود. این قطعه موسیقی که در همان زمان روی صفحۀ گرامافون هم ضبط شد را در مراسم رسمی، و سلام شاهنشاهی می‌نواختند.

ادامه خواندن تاریخچه‌ی «سرود شاهنشاهی» در ایران (بخش دوم)

تاریخچه‌ی سرود ملی (سرود ای ایران) بخش اول

سرود ای ایران ای مرز پر گهر

سرود «ای ایران» دقیقا در ۲۷ مهر ماه سال ۱۳۲۳ در تالار دبستان نظامی [دانشکدۀ افسری فعلی] و در حضور جمعی از چهره‌های فعال در موسیقی ایران متولد شد.

ادامه خواندن تاریخچه‌ی سرود ملی (سرود ای ایران) بخش اول

یادی از «شهرزاد» شاعر، نویسنده، و رقصندۀ فیلم‌های فارسی

کبرا سعیدی شهرزاد

راستی کدام ویژگی انسان است که او را در یاد و خاطر دیگران زنده و باقی نگه می‌دارد؟ توانایی‌هایشان یا متفاوت بودن‌شان در نوع زندگی و طرز فکر و رفتاری که داشته و یا دارند؟

ادامه خواندن یادی از «شهرزاد» شاعر، نویسنده، و رقصندۀ فیلم‌های فارسی

«شهر قصه» تمثیلی از بحران هویت انسان امروز

با وجودی که از «بیژن مفید» تا به حال تعداد ۹ نمایشنامه به‌ چاپ رسیده و علاوه بر این با آثاری که از نوشته‌های او به روی صحنه آمده، و همچنین با بیش از صد و پنجاه نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی که توسط او ترجمه و کارگردانی شده، ولی باز هم «شهر قصه» معروف‌ترین اثر و نمایشنامه‌ای است که از او به یادگار مانده است.

ادامه خواندن «شهر قصه» تمثیلی از بحران هویت انسان امروز

یادی از «احمد سروش»

هر دُخت به پیش چشم مادر
آ
ئینه‌ٔ نوجوانی اوست.

«احمد سروش» را نمی‌دانم چقدر بشناسید یا نه. حکایت این مرد را باید در روایت‌ کسانی چون «مهدی اخوان ثالث» و «اکبر مشکین» و «رامین فرزاد» و دیگرانی از همین دست خواند و دانست.

ادامه خواندن یادی از «احمد سروش»

حکایت معجزۀ آن گاو در تبریز و قضایای اهدای این چلچراغ!

قندیل فروزی به شب قدر به مسجد
مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا

این بیت از «ناصر خسرو» را به خاطر داشتم که حکایت «قندیل افروزی» یا همان چلچراغ روشن کردن است در شب قدر به مسجد، و اینکه آنجا به یمن این چلچراغ، چون روز روشن می‌شود ولی دل سیاه است به غایت چون شب یلدا، و یادم آمد از جریان معروف به «معجزه گاو» که روزی روزگاری در «تبریز» رخ داد و آن را «نادرمیرزا» یکی از شاهزادگان قاجار در استناد به دخالت‌های دولت «انگلیس» در امور داخلی مربوط به کشور ایران در یادداشت‌های خود مکتوب کرده و خواسته تا شاهد بیاورد که چطور دولت فخیمه بریتانیا در همسوئی و با کمک آخوندها و مذهبیون، و بزرگان روحانیت آب به آسیاب جهل و خرافۀ مردم عوام می‌ریخته و در واقع مصداق آن جملۀ معروف «دائی‌جان ناپلئون» که معتقد بود و می‌گفت: «کار، کار انگلیس‌هاست».

ادامه خواندن حکایت معجزۀ آن گاو در تبریز و قضایای اهدای این چلچراغ!

با «آیدا» در آینه‌ی سفرنامه‌ها

از محسنات مطالعه و بررسی «سفرنامه»ها یکی هم این است که با مطالعۀ آن‌ها می‌توان به آداب و عادات و رسم و سنت‌های مرسوم در نزد مردم و ملتی که نویسندۀ سفرنامه در گذر از آن کشور، و یا مدت اقامت خود آن‌ها را تجربه کرده و دیده، پی برد. جدا از این مقوله، در مطالعۀ این یادداشت‌های سفر، می‌شود فرهنگ رفتاری و مناسبات اجتماعی حاکم بر آن جامعه را نیز شناخت و دید.

ادامه خواندن با «آیدا» در آینه‌ی سفرنامه‌ها

error: Content is protected !!