شعری «زنانه» از زبان «سیمین بهبهانی» با صدای «پوران»
یاد آن سالها که هنوز «اینترنت» نیامده و «گوگل» نبود هم بخیر! معقول نشریه و مجلهای منتشر میشد و اگر مطلبی چاپ میشد، بسته به اعتباری که مجله برای خودش قائل بود، آن مطلب چه از نظر «صحت و سقم» و چه از لحاظ «تصحیح نگارش»، چند بار از طرف خود نویسنده و مسئول صفحه و سردبیر ملاحظه میشد.
تازه اگر ندانسته و ناخواسته خبط و خطایی هم در آن بود و بعدا توسط خوانندگان پیدا و گوشزد میشد، در شمارۀ بعد به آن اشاره میکردند و درستش را به آگاهی بقیۀ خوانندگان میرساندند.
هفتۀ پیش در بایگانی ترانههای قدیمی، دنبال اجرای اول ترانۀ «تکدرخت» با صدای «پوران» میگشتم تا پای مطلبی که در پیشینه و ریشههای این ترانه نوشته بودم بگذارم. در آن میان چشمم خورد به ترانۀ «دیوانگی» با صدای همین خواننده.
یادم آمد در آشفته بازار اینترنت، در بساط وبلاگهای مختلف دیده بودم خوانندۀ این ترانه را «پروین» و «دلکش» و «زویا ثابت» معرفی کردهاند. تازه وقتی ترانۀ ارائه شده را هم میشنیدی، میدیدی نمونۀ بازخوانی این ترانه است با صدای «فائزه»!
گفتم، خوب است ما هم در این بازار ـ گاه ـ مکاره، ولی همیشه درهم و آشفتۀ اینترنت، بغل این بساطیها، نمونهای از اصل این ترانه را عرضه کنیم تا آمار و تاریخ مربوط به سابقۀ این آثار و آن افراد، همه و یکسره دروغ یا اشتباه نباشد.
چرا که، در مقابل بارش اطلاعاتی که گاه به غرض و برای ذهنیتسازی، بر سر آدمی میبارانند؛ و گاه صرفا بر مبنای منبع و ماخذی نادرست و اشتباه، نوشتۀ نویسندهاش سراسر غلط از آب در میآید، بد نیست نمونۀ دیگری هم برای مقایسه و شک کردن در پذیرش آن دادهها در دست باشد.
ترانۀ «دیوانگی» با صدای «پوران» را از آرشیو بیرون گذاشتم تا در فرصتی آن را با نمونۀ بازخوانی شدهاش در بخش «ترانهها و خاطرهها» روی سایت بگذارم.
میدانستم که شعر این ترانه از «سیمین بهبهانی» است و سال ۱۳۴۱ در مجموعۀ «مرمر» چاپ و منتشر شده. خوانندهاش هم که «پوران» است. ولی آهنگساز آن کیست؟ گفتم در گوش «گوگل» که بگویم، میرود هر کجا هست پیدایش میکند میآورد.
اما راستش از جستجوهایم در اینترنت، چیزی عاید نشد جز تکرار مکرر این شعر همراه با ابیاتی از «ابراهیم صهبا» در مناظره و مقابله با آن. یادم آمد ماجرای این شعر و استقبال «ابراهیم صهبا» از آن و جوابیۀ «سیمین بهبهانی» به آن استقبال را اولبار سالها پیش در ماهنامۀ «روزگار نو» خوانده بودم که «اسماعیل پوروالی» در فرانسه منتشر میکرد.
«ابراهیم صهبا» که کارمند بانک سپه بود، در مطبوعات آن روزگار به «شاعر فیالبداههسرا» شهرت داشت و در مراسم و مناسبتهای مختلفی که او نیز در آن شرکت داشت، همانجا درجا و سرپا، ابیاتی به هم میبافت که ضمن اشاره به موضوع آن مراسم یا مناسبت، مایهای از طنز و شوخی هم داشت و باعث انبساط خاطر حاضرین میشد.
گویا بعد از انتشار شعر «دیوانگی»، این «شاعر فیالبداههسرا» از سر مزاح یا شیطنت ـ یا بلکه هر دو ـ به استقبال میرود و با اشاره به معنای چند بیت از شعر «سیمین بهبهانی»، آمادگی خود را بهعنوان «یار»ی که شاعر از خدا طلبش کرده بود اعلام میکند.!
قصد و سرودۀ «سیمین بهبهانی» آنگونه که در مجموعۀ «مرمر» بهچاپ رسیده این بوده که:
یارب مرا یاری بده، تا خوب آزارش کُنم
هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کُنم، زارش کُنم
از خندههای دلنشین، وز بوسههای آتشین
صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کُنم
بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کُنم
گوید: میفزا قهر خود، گویم: بکاهم مهر خود
گوید که: کمتر کُن جفا، گویم که: بسیارش کُنم
هر شامگه در خانهای، چابکتر از پروانهای
رقصم بر بیگانهای، وز خویش بیزارش کُنم
چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از سودای من
منزل کُنم در کوی او، باشد که دیدارش کُنم
گیسوی خود افشان کُنم، جادوی خود گریان کُنم
با گونهگون سوگندها بار دگر یارش کُنم
چون یار شد بار دگر، کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کُنم
شاعر فیالبداههسرای آن دوران، «ابراهیم خان صهبا» با خواندن این سروده، (شاید یکی از آنروزها که در بانک سپه کار چندانی برای انجام دادن نبوده)، مینشیند و از سر بیکاری یا تفنن و مزاح، خطاب به «سیمین خانم بهبهانی» میسراید:
یارت شوم، یارت شوم، هر چند آزارم کُنی
نازت کشم، نازت کشم، ای گُل اگر خوارم کُنی
گر رانیام از کوی خود، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم هر عشوه در کارم کُنی
بر من پسندی، گر ستم، بر جان خرم اندوه و غم
باشد شفابخش دلم، کز عشق بیمارم کُنی
شوریدهای آزادهام، محنتکشی دلدادهام
آمادهام، آمادهام تا با بلا یارم کُنی
شمع شب تارم شوی، خود هم گرفتارم شوی
یارم شوی، یارم شوی، بیآنکه آزارم کُنی
حالا اینکه آیا این شعر سردستی سروده شدۀ «ابراهیم صهبا» در نشریهای چاپ میشود یا دوستان مشترک، آن را به دست و سمع شاعر میرسانند نمیدانم، ولی سابقه میگوید که «سیمین خانم» با توسل به ضربالمثل معروف «شتر در خواب بیند پنبهدانه»، در دو بیت مختصر و مفید به اطلاع «ابراهیم خان» میرساند که: «خواب دیدی خیر باشد»!
گفتی شفا بخشم تو را، وز عشق بیمارت کُنم
یعنی به خود دشمن شوم، با خویشتن یارت کُنم؟
گفتی که دلدارت شوم، شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیدهای، ترسم که بیدارت کُنم.
این کل آنچه بود که «اسماعیل پوروالی» در ماهنامۀ «روزگار نو» نوشته بود. ولی در جستجوهایم برای پیدا کردن نام آهنگساز آن ترانه با صدای «پوران»، اگر بدانید این شعر و جوابیه را چند صدجا به تکرار و مکرر دیدم شاید باورتان نشود.
تازه در بعضی از آنها دو فقره شعر بندتنباتیتر از سرودۀ ابراهیم صهبا هم اضافه کردهاند که یکی جواب به شاعر فیالبداههسرا و دیگری پاسخ به همۀ عوامل درگیر در این ماجراست!
باری من که راوی این حکایت باشم، در اینهمه سایت و وبلاگ که آن شعر و جوابیهها را منتشر کرده بودند، نامی از آهنگساز ترانهای که «پوران» بر این شعر خوانده نیافتم. ولی تا دلتان بخواهد غلط تایپی در همین چند خط، و اشتباهات لپی از بعضی معانی این شعر.
«هجرش دهم» را تایپ کرده بودند: «جرش دهم!». «گویم: بکاهم مهر خود» را طرف شنیده بوده «گویم: بخواهم مهر خود!» انگار گفته باشد که «مهریهام را میخوام». و از ایندست سوءتعبیرها و غلطهای املایی.
گفتم: بر درستی این داستان، هیچ شاهدی معتبرتر از خود «سیمین خانم بهبهانی»، و در پیشینۀ ماجرای این مناظره، هیچ مدرکی مستندتر از صدا و کلام خود هر دو شاعر نیست.
میدانستم در بایگانی مختصری که هست، یکی از برنامههای قدیمی رادیو ایران را دارم و در آن «سیمین بهبهانی» و «ابراهیم صهبا» خودشان در بارۀ این مناظره و آنچه که به شکل سروده، بین آنها رد و بدل شده توضیح میدهند. این بخش از آن برنامۀ رادیویی را در جعبه موسیقی بالای این صففحه بشنوید.
* * *
و اما داشتم میگفتم که در این جستجوها، دکلمۀ همین شعر را با صدای شاعر پیدا کردم. یک سیدی شامل شانزده سروده از «سیمین بهبهانی» با صدای خودش. و باز از شما چه پنهان که دوباره دچار افسوس شدم از سمبلکاری و سرهمبندی این مجموعه، بهخصوص در انتخاب موسیقی زیر صدایی که برای این دکلمههای ماندگار انتخاب و میکس شده بود.
یعنی بعد از سال و عمری، این فرصت دست داده تا سیمین بانوی غزل معاصر ایران را بنشانی و برگزیدهای از اشعارش را با صدای این سالهایش ضبط و ثبت کنی و آنوقت دریغ از یک موسیقی مناسب و همخوان با حال و هوای اشعار و برازندۀ وزن و وقار نام و آثار سیمینخانم بههبانی.
نوشتن به فارسی، از بابت آن همصداییهایی که در حروفی مثل «ت» و «طا» و «ز» و «ظا» و «ث» و «سین» و «صاد» یک مشکل است، به «دکلمۀ شعر» که میرسد میشود صد مشکل! کافی است شما روی یک کلمه فشار بیشتری بیاورید تا «فعل» به «فاعل» تبدیل شود و یا معنای شعر و منظور شاعر چیز دیگری به نظر برسد.
گمان من در همۀ این سالها از خواندن آن سروده در شکل چاپ شدهاش، و شنیدنش در قالب ترانه با صدای خوانندگانی که آن را اجرا کردهاند این بود که شاعر از خداوند «طلب نیرو و توانایی میکند» و «یاری میخواهد» تا آزارهای «یار جفاکار» را به همان سبک و سیاق، تلافی کند. در واقع «یارب مرا یاری بده»، را «فعل امر تمنایی» میدانستم و در شنیدن دو اجرای آهنگین این بیت، خوانندگان هم همین معنا را انتقال میدادند.
دکلمه را که شنیدم، فشار صدا و تاکید شاعر بر کلمۀ «یار»، آن تصویر و تصور را که داشتم بر هم زد و «یار» شکلی از اسم و مفعول را بهخود گرفت و تمام معنای شعر عوض شد و شاعر از وضعیت عجز و ناتوانی، به موقعیتی بیمارگونه از تمایلات سادیستی تغییر موضع داد.
با خودم گفتم: آن انتخاب نادرست از موسیقی زیرصدا به جای خود، کاش لااقل در مرور و دوباره شنیدن فایلهای ضبط شدۀ دکلمهها دقت بیشتری میشد. دکلمۀ سرودۀ «دیوانگی» با صدای شاعر، برگرفته از آن مجموعه را [در اینجا بشنوید!]
* * *
باری از حکایت خودمان که همانا اجرای ترانۀ «دیوانگی» با صدای «پوران» بود دور نیفتیم. عرض کردم که نام آهنگساز این ترانه را پیدا نکردم. حداقل، چهل و چند سالی از عمر اجرای این ترانه میگذرد. در مقایسۀ شعر ترانهای که «پوران» میخواند با اصل سرودۀ «سیمین بهبهانی» تفاوتهایی در تعداد ابیات و معانی آن هست که در شکل نوشتاری بیشتر به چشم میآیند.
یارب مرا یاری بده تا آنکه آزارش کنم
[چون خوارم و زارم از او، خوارش کنم، زارش کنم]
[در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دیگری
از حسرت آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم]
گیسوی خود افشان کنم، جادوی خود گریان کنم
با صد فسون و صد ادا، بار دگر یارش کنم
یارم چو شد بار دگر، کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی به آزارش کنم
این تفاوت در شعر اصلی با نسخۀ ترانهای آن در نمونهای که با صدای «فائزه» بازخوانی شده کمتر است. تنها بیتی که در نمونههای ترانهای وجود دارد و در نسخۀ چاپ شده و دکلمۀ شاعر از این سروده نیست، بیت [در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دیگری ـ از حسرت آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم] است.
در جعبۀ موسیقی زیر، نمونۀ دیگری از دکلمۀ شعر دیوانگی را با صدای «سیمین بهبهانی» روی آهنگ همین ترانه با صدای «پوران» (کار راوی حکایت باقی)، و همچنین نمونۀ بازخوانی شدۀ این ترانه را با صدای «فائزه» خواهید شنید. شما هم اگر نمونههای دیگری از این ترانه را سراغ دارید، به خطی خبر دهید یا بفرستید تا به این مجموعه اضافه شود.
* * *
یادنامهی «سیمین بهبهانی» در این سایت
* * *
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۱) [آ ـ ث]
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۲) [ج ـ ژ]
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۳) [س ـ غ]
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۴) [ف ـ ی]
* * *