دکتر هادی شفائیه را بیشتر در مقام بنیانگذار و استاد رشتهٔ عکاسی در دانشگاه تهران، و هنرمندی صاحب سبک در بخش پرتره از هنر عکاسی میشناسیم و آثار او در هنر روی جلد کتاب سازی برای اکثر دوستداران و علاقهمندان به کارهای او ناآشنا است.
پیشینهٔ ذوقورزی ایرانیان در «جلد سازی کتاب» به سدههای گذشته میرسد. هنری که بیشتر به تذهیب و طلاکوبی روی جلد کتابهای خطی میپرداخت و در اصل جنبهٔ تزیینی داشت. در عصر ما اما با رشد صنعت چاپ، ناشران نیز به اهمیت نقش و جلوهٔ روی جلد کتاب در جذب مخاطب پی بردند.
سالهای پایانی دههٔ چهل و آغاز دههٔ پنجاه خورشیدی در ایران آغاز آشنایی طراحان با هنر گرافیک بود و طرح و نقش های روی جلد کتابها تنوع بیشتری یافت. در زمانهٔ ما سلیقهٔ قالب برای طرح روی جلد، تایپوگرافی و استفاده از شکل حروف و فُرم دادن به کلمات است.
حالا البته قصدم پرداختن به پیشینهٔ تاریخی این هنر نیست که آن مقوله نه درخور حوصلهٔ این مقال است و نه در تخصص منِ بنده که راوی این حکایت باشم. با این مقدمه میخواستم برسم به حکایت عکس روی جلد مجموعه شعر «چشمها و دستها» از «نادر نادرپور» در نیمهٔ دههٔ سی (شصت سال پیش) که کار شگفتانگیزی از دکتر «هادی شفائیه» است.
از کارهای خلاقانهٔ استاد هادی شفائیه برای جلد کتاب، چهار تایش را من خبر دارم. مجموعه شعر «گناه دریا» از «فریدون مشیری»، دفتر شعر «گلهای مرداب» از «ماهرخ پور زینال» [+]، کتاب بیوگرافی «زندگانی و آثار صادق هدایت» نوشتهٔ دکتر «ابوالقاسم جنتیعطائی» [+] و بالاخره همان عکس شگفتانگیز «چشمها و دستها» بر مجموعه سرودههای «نادر نادرپور» در بیش از شصت سال پیش!
امروزه به لطف نرمافزارهایی چون برنامهٔ فتوشاپ و از ایندست، البته بُرش بخشی از عکسی و انتقال و آن به کادر عکس دیگر و چسباندن و ترکیب و تلفیق آنها با هم کار چندان سختی نیست. ولی اگر فکر کنیم بیش از شصت سال پیش در نبود این برنامههای نرمافزاری و طراحی کامپیوتری که امروز هست لازمهٔ ثبت هر بخش کوچک از این تصویر، ساعتها کار صبورانه در تاریکخانهٔ عکاسی با آگراندیسمان و پروسهٔ چندین بار نور دهی بر سطح کاغذ حساس تا مرحلهٔ ظهور در طشت محلول داروی ثبوت بوده است؛ آنوقت به عمق و بلندا و شگفتانگیز بودن این کار پی میبریم. در واقع، اثری خلاقانه و در زمان خود بکر، بدیع و یگانه.
استاد هادی شفائیه در مصاحبهای با نشریهٔ «دفتر هنر» در بارهٔ ایدهها و نوآوریهای خود در هنر روی جلد کتاب سازی میگوید:
« . . . بعد در ادامهٔ معرفی کاربرد عکاسی، آمدم کارهای دیگری ارائه دادم. دوستام «فریدون مشیری» کتاب شعری به نام «گناه دریا» دارد. روی جلد چاپ اول کتاباش را من ساختم. به اینصورت که در یک طشتک سیدرچهل مخصوص ظهور عکس، مقداری ماسه ریختم و روی آن را با گوشماهیهای ریز و درشت تریین کردم و در آن میان جایی خالی هم برای عنوان کتاب گذاشتم که دوستام آقای «زمان زمانی» [نقاش معروف] با خمیر مجسمهسازی عنوان «گناه دریا» را نوشت. عکس مثل این بود که کنار دریا روی ماسهها گرفته شده است. [. . .]
بعد آقای «نادر نادرپور» که کارهای دیگر مرا برای روی جلد کتاب دیده بودند برای سفارش روی جلد چاپ دوم از کتاب «چشمها و دستها» پیش من آمد. برای انجام آن روی جلد، از چشمها و دستهای دوستی که مناسب بود عکس گرفتم (دستهای استخوانی و چشمهای درشت داشت.) از او خواستم رو به دوربین زُل بزند و بعد یک عکس از دو چشم او گرفتم؛ عکسی هم از دستهایش به شکل پنجه گرفتم.
از این دو نگاتیو، با زحمت زیاد (با بالا بردن و پوشاندن یک قسمت و . . .) عکسی درست کردم که دو دست از حالت اولیهشان خارج شده بودند. یکی کوچکتر از دیگری شده بود و جاهاشان نسبت به هم فرق داشت. از دو چشم هم، یکی را میان دو انگشت قرار داده بودم و جلو آن را طوری پوشانده بودم که گویی از آن چشم اشعهای خارج میشود. همهٔ اینها در یک زمینهٔ سیاه قرار میگرفت. به این ترتیب روی جلد بهوجود آمد.
وقتی «نادرپور» آن را دید گفت: «زمانی در بیمارستانی در پاریس برای عمل جراجی بیهوشام کرده بودند، یادم میآید وقتی داشتم بههوش میآمدم تصویری عین همین جلد را در نظرم مجسم بود و این چشم و دستها را به همین شکل میدیدم! شعر «چشمها و دستها» که عنوان کتاب است را در شرح و تصویر آن لحظات سرودهام. در واقع این عکس که برای روی جلد درست کردهای همان فضایی است که من در آن حالت میدیدم!»
برگرفته از: دفتر هنر، ویژهٔ هادی شفائیه، شمارهٔ ۱۲، اسفند ۱۳۷۹، صفحهٔ ۱۵۹۹ [+]
* * *
بازگشت به فهرست یادگارهای ماندگار دکتر «هادی شفائیه»
* * *