دام خاک
فریدون مشیری
با یاد برتراند راسل
دام خاک
نه عقابم، نه کبوتر، اما
چون به جان آیم در غربت خاک
بال جادویی شعر
بال رویاییِ عشق
میرسانند به افلاک مرا
□
اوج میگیرم، اوج
میشوم دور از این مرحله، دور
میروم سوی جهانی که در آن
همه موسیقیِ جان است و گلافشانیِ نور
همه گلبانگ سرور . . .
تا کجاها بَرَد آن موجِ طربناک مرا
□
نزده بال و پری بر لب آن بام بلند
یادِ مرغان گرفتار قفس
میکشد باز سوی خاک مرا!
فریدون مشیری
از مجموعه «از خاموشی»
* * *
برگشت به فهرست اشعار «فریدون مُشیری»
* * *