تب مجنون
شعر و آهنگ: سعید مهناویان
خواننده: داود مقامی
میروی اما شعلهی سوزانِ تب
میسوزد جانم از غم تنهایی
میگذارم لب بر لب ساغر شبها
با یاد رویت تا که تو بازآیی
من در این دنیا ماندهام تنها
قلبی پُر خون دارم
در دل صحرا، از غم لیلا
حال مجنون دارم
زورق دل را، موج این دریا
میبرد بر ساحل
خار این غمها در دل شیدا
میدهم آزارم
ای خدا بی او فروغ چشمم
از سرشکِ غم میمیرد
شعلهی آهم اگر برآید
دامن او را میگیرد
خاطرات روز آشنایی
آنهمه شور و شیدایی
بعد او هر دم به پیش چشمم
چون پرستو پَر میگیرد
ای پریپیکر خدا را این دل ما را
کُن رها از دست این توفان و این غمها
چون پرستوی بهاری ای بهار من
پَر بزن از راه یاری سوی من بازآ
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *