چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم
شعر و صدای: حمید مصدق
آهنگ: سیمون
خواننده: ستار
چه کسی میخواهد
من و تو ما نشویم
خانهاش ویران باد!
من اگر «ما» نشوم، تنهایم
تو اگر «ما» نشوی،
ـ خویشتنی
از کجا که من و تو
شور یکپارچگی را در شرق
باز برپا نکنیم
از کجا که من و تو
مُشتِ رسوایان را وا نکنیم.
من اگر برخیزم
تو اگر برخیزی
همه برمیخیزند
من اگر بنشینم
تو اگر بنشینی
چه کسی برخیزد؟
چه کسی با دشمن بستیزد؟
چه کسی
پنجه در پنجه هر دشمنِ دون
ـ آویزد
* * *
«حمید مصدق» در سال ۱۳۱۸ در شهرضا، از شهرهای معروف اصفهان بهدنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطۀ خود را در زادگاهش و نیز اصفهان بهپایان رساند. به تهران آمد و در رشتههای بازرگانی و حقوق فارغالتحصیل شد.
از دوران نوجوانی با شعر مانوس بود و به سرودن میپرداخت. اشعار او دور از پیچیدگیهای ادبی، از سادگی، روانی و صمیمیتی خاص برخوردار بود. در سالهای پیش و بعد از انقلاب، چند شعر از سرودههای «حمید مصدق» در طیف وسیعی از دانشجویان و روشنفکران سیاسی بر سر زبانها افتاد.
«سهراب سپهری» در منظومۀ «با صدای پای آب»، از «فتح یکقرن، بهدست یک شعر» میگوید. چه بسا منظور شاعر در آن بیت، همین «حمید مصدق» باشد و همان کلام «تو اگر بنشینی، من اگر بنشینم، چه کسی برخیرد؟» که بهنوعی طرز فکر اعضای گروههای سیاسی پیش از انقلاب، و شعار آشکار مردم در تظاهرات روزهای قیام بود که حتما شما هم شنیدهاید و برایتان آشناست.
«حمید مصدق» اما پیش از آنکه شاعری حرفهای و تمام وقت باشد، وکیلی مجرب بود و وکالت اکثر هنرمندان و نویسندگان گرفتار و دربند را به رایگان بهعهده میگرفت. او در دعواهای حقوقی اهل قلم با مراجع مختلف، وکیل و مشاور و راهنمای آنها بود.
او پس از ۵۹ سال زندگی در ۸ آذر ماه از سال ۱۳۷۷، بر اثر سکتۀ قلبی در یکی از بیمارستانهای تهران درگذشت.
* * *
از «حمید مصدق» در سایت «راوی حکایت باقی»
● این دکلمه ترانه در سایت ساند کلود
● ترانههایی بر اساس سرودههای «حمید مصدق»
● «من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی» (صدای شاعر)
● منظومه «آبی، خاکستری، سیاه» (متن کامل، صدای شاعر)
● «سیب» درآمد بر منظومهی «آبی، سیاه، خاکستری» (صدای شاعر)
* * *