شاید صدای «داریوش رفیعی» به گوش جوانان نسل امروز آنچنان که باید جذاب نباشد. برای میانسالگان و بزرگترها هم چه بسا داستان زندگی این خواننده است که بیشتر بهخاطر مانده تا متن ترانههایی که خواند. ترانهخوانی که چندی خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود. پایان حکایت زندگی کوتاه او را «پرویز یاحقی» و «بیژن ترقی» روایت کردهاند که اینجا و آنجا آمده و شاید هم خود خوانده و میدانید.
از مجموعه ترانههایی که داریوش رفیعی بیشتر از سر ذوق و در اصل برای دل خودش خوانده بود چند تایی در سالهای پس از درگذشت او، بارها توسط خوانندگان مختلف و در اجراهای متفاوت بازخوانی شده است.
تنظیم آهنگ و کیفیت ضبط صدای اجراهای تازه از بابت امکانات فنی و تکنیکی در مقایسه با نمونهٔ اصلی البته که بهتر است. اما در پس نوای صاف ساز و پشت آن صداهای پالایش شده هنوز هم صدای «داریوش رفیعی» است که بر بلندای خاطرهٔ ما از آن ترانه خوش نشسته است. صدایی سوخته در خشخش دویدن سوزن بر رگ صفحههای گرام که از دلسوختگیاش بود و شاید حکایت برافروختن و سوختن خود او.
شب انتظار
شعر: نظام فاطمی
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: داریوش رفیعی
شب به گلستان تنها منتظرت بودم
بادهی ناکامی در هجر تو پیمودم
منتظرت بودم
منتظرت بودم
آن شبِ جانفرسا من بی تو نیاسودم
وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم
منتظرت بودم
بودم همه شب دیده به ره تا به سحرگاه
ناگه چو پری خندهزنان آمدی از راه
غمها به سر آمد؛ زنگِ غم دوران از دل بزدودم
منتظرت بودم
منتظرت بودم
پیشِ گلها، شاد و شیدا
میخرامید آن قامت موزونت
فتنهی دوران دیدهی تو
از دل و جان من شده مفتونت
در آن عشق و جنون مفتون تو بودم
اکنون از دل من بشنو تو سرودم
منتظرت بودم
منتظرت بودم
* * *
از دیگر ترانههای بازخوانی شدهٔ «داریوش رفیعی»
● «شب انتظار» (شب به گلستان تنها منتظرت بودم)
● «شمع شبانه» (من شمعم، شمع شبانه)
● «به سوی تو» (بگو کجایی؟)
● «زهره»
● «گلنار»
* * *