فرمانپذیر آتش باش
(هی قرص، هی دوا، ول کُن)
سروده و صدای: سیمین بهبهانی
فرمان پذیر آتش باش
سیمین بهبهانی
هی قرص، هی دوا، ول کُن
این زندگیست؟ آری؟
نه!
بهبودِ جسمِ ویران را
هیچ انتظاری داری؟
نه!
فردا چگونه خواهد بود؟
دنیا درست خواهد شد؟
خورشید رقص خواهد کرد
از بعدِ سوگواری؟
نه!
مهتاب، در سرابُستان
هر شب حریر خواهد بافت؟
صبح از ستیغ خواهد تافت
با شالِ نقرهکاری؟
نه!
فقر و فساد و فحشا را
از این خرابه خواهی راند،
تا عیش و امن و تقوا را
سوی سرا بیاری؟
نه! ⊗
مقتولههای مسکین را
کز بُضغ خویش نان خوردند
بر گور اگر گذر کردی
نان دگر گذاری؟
نه! ⊗
هی قرص، هی دوا، بس کُن
این شَرقشَرقِ شلاق است
هر ضربه را یقین دارم
با نبض میشماری، نه؟
[ای نغمهساز آزادی،
میبینمت که بیماری
نه نه، نمیتوانی تا دستی ز دل برآری
نه.]
بالا بلندِ پویا را
ننگ است ضعف و بیماری
گر آخرین دوا خواهی
مرگ است و شرمساری نه.
برخیز و چهره رنگین کُن
تا باز نوجوان باشی
پیشِ عدوی بدخواهت
خواری مباد و زاری نه.
در آخرین نبرد ای زن
فرمانپذیرِ آتش باش
دستِ به خود گشودن هست
گر پای پایداری نه.
توضیح:
⊗⊗ شاعر در این بیت اشاره دارد به زنان خیابانیای که طی قتلهای سلسلهوار در سالهای ۷۹ و ۸۰ در مشهد کشته شدند. قاتل، هدفش از این جنایت را، «پاکسازی جامعه» عنوان کرده بود.
●● تفاوت متن شعر با آنچه در فایل صوتی با صدای شاعر شنیده میشود، مربوط به ویرایشیست که شخص شاعر در نسخهی چاپشدهی شعر در چاپهای بعدی مجموعهی اشعارش انجام داده است.
* * *
یادنامهی «سیمین بهبهانی» در این سایت
* * *