سروده و صدا: نصرت رحمانی
موسیقی: مجید انتظامی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۶
در غریب شب این سوخته دشت
من و غم، آه . . . چه بر من بگذشت
کاروان گُم شد و خاکستر، ماند
کرکس پیر دلِ من میخواند:
«ای عطش در رگ من جاری باش
شعله زن، دودم کُن، کاری باش
رگ غمسوخته، ای ریشهی من
بمک از تاول اندیشهی من
دشت شبتاختهام، خاموشم
موج خود باختهام، مدهوشم
طفل آوارهی شهر خوابم
تشنهی خویشتنم، گردابم
برگ پاییز بهدست بادم
ریخته، سوخته، بیبنیادم
کاروانسوختهای چاووشم
دربدر زمزمهای خاموشم
گرهٔ کور غمم، بازم کُن
قصه پایان ده و آغازم کُن
ای تو گُم، نامعلوم، ای نایاب
گُنگ نامعلومی را دریاب
دست پیش آر که رفتم از دست
دامنم گیر که هیچم در هست
من و تو چیست؟ چه بیشی، چه کمی؟
چو کویری و تمنای نمی
من و تو چیست؟ من و من باشیم
روح تنگ آمده از تن باشیم
بگریزیم و بههم آویزیم
عطشی در عطش هم ریزیم
نفسی در نفس من بفشان
بکشانم، بچشانم، بنشان
بکشان بر سر بازار مرا
جان فدای تو، بیازار مرا
سنگ بدنامی بر جامم زن
کوس رسوایی بر بامم زن
[زندگی چیست؟ سراب است، سراب
نقش پاشیده بر آب است، بر آب]
عشق، خونابهی دل نوشیدن
کفن ماتم خود پوشیدن
آرزو، گورکن دشت جنون
نانش از عشق و شرابش از خون
[جغد پیریست سعادت در قاف
نغمهاش لاف و همه لاف گزاف]
مرهم سوختن، از ساختن است
چه قماری که همه باختن است
زندگی چیست؟ مرا یاد بده
آنچه میدانم بر باد بده
توتیایی تو به چشمانم کش
تشنهام، تشنهی آتش، آتش
تیشه بر ریشهٔ جان دوختهام
دل بههر شعلهی غم سوختهام
باد آوارهی گورستانم
بذر پاشیده به سنگستانم
برق منشور یخین رازم
پر سیمرغ غمم، بگدازم
پیش از آن لحظه که نابود شوم
شب شوم، شعله شوم، دود شوم»
[در غریب شب این سوختهدشت
کرکسی پر زد و نالید و گذشت]
نصرت رحمانی
از مجموعۀ «میعاد در لجن»
* * *
بازگشت به یادنامهٔ «نصرت رحمانی»
* * *