سروده و صدا: نصرت رحمانی
موسیقی: مجید انتظامی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۶
چه آسان
مرا بفروخت، بفروخت.
مرا ناآشنا با خویشتن کرد
مرا خویشی به هر بیگانه آموخت.
شبی از بسترم بگریخت، بگریخت.
به گوش دیگری آواز در داد
مرا سوخت.
چرا نیست؟
نمیدانم که امشب در بر کیست؟
چرا آمد، چرا رفت؟
کجا رفت؟
چرا بود؟ چرا نیست؟
در آن شب،
که مهتاب از شکاف ابر بگریخت،
به روی سنگفرش کوچهام ریخت.
به من افسانهای گفت،
تنم در بازوان پیچید و خاموش
به روی بسترم خفت.
به وردی چشمهایم را به هم دوخت
سحرگاهان به پیش دیگری رفت
مرا سوخت!
از آن شب،
به هر کاشانه من در جستجویم
به هر آغوش میخوابم که شاید،
تن او را بجویم
چرا درد نهانم را نگویم؟
مرا بدنام کرد او.
مرا سوخت
مرا سوخت
تبه کرد
گنه کرد، گنه کرد.
چرا نشناخت من را؟
چرا با خویشتن بیگانهام کرد؟
چرا رفت؟
چرا دُردیکش میخانهام کرد؟
چرا دیوانهام کرد؟
چرا . . .؟
توضیح:
متن شعر با صدای شاعر، با متن چاپ شدهٔ همین سروده، در مجموعهٔ اشعار او [کوچ و کویر] در چیدمان بیتها تفاوت، و کموبیشیهایی دارد.
بخشی از سرودۀ «وداع تلخ» را در ترانه ای با صدای «مینو جوان» بشنوید!
* * *
بازگشت به یادنامهٔ «نصرت رحمانی»
* * *