سنگسار
کلام: اردلان سرفراز
ترانهخوان: رامش (آذر مُحبی)
آهنگ ترانه: اسفندیار منفردزاده
منم یک از هزاران، یکی از بیشماران.
نه در سودای نامم، نه در اندیشۀ جان.
من آن گهوارهبانم، که از تو سنگسارم.
اسیرم، در حصارم، ولی باغم، بهارم.
به جرم زنده بودن، عشق ورزیدن،
به جرم آسمان را آبی پرواز دیدن،
سنگسارم کن.
به جرم خوب دیدن، خواب دیدن،
ماه را بی مقنعه مهتاب دیدن
سر به دارم کن.
به جرم خویشتن بودن،
نه یک بازیچه، «من» بودن
ـ سرافرازانه زن بودن ـ
به صد تهمت دچارم کن
به دست جهل،
با سنگ تعصب
سنگسارم کن.
تو اعدام ترانه، تو سنگ و تازیانه
من اینک خاک باغم، جوانه تا جوانه
میان مرگ و میدان، میان سنگباران
من از تکرار انسان، نخواهم شد پشیمان.
مرا در سنگباران، نخواهی دید لرزان
من از تکرار انسان، نخواهم شد پشیمان.
منم یک از هزاران، یکی از بیشماران.
من آن گهوارهبانم، زمین باردارم
منم مادر، منم خاک، خود باغم، بهارم.
به جرم خویشتن بودن،
نه یک بازیچه، «من» بودن
ـ سرافرازانه زن بودن ـ
به صد تهمت دچارم کن
به دست جهل،
با سنگ تعصب
سنگسارم کن.
سنگسارم کن.
سنگسارم کن.
* * *
در بارهٔ «اسفندیار منفردزاده» در این سایت:
یادمان هفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»
* * *