«سوسن» را در تلویزیون هم میبینیم. در سریال سیزده قسمتی «کاف شو» کاری دیدنی از «پرویز صیاد» در نقد و انتقادی طنز گونه از کارکرد سازمان صدا و سیما و اشاراتی به مافیای روابط و بند و بستهای حاکم در آنجا.
قرار است که مثلا «پرویز صیاد» برای تلویزیون ملی ایران شویی نوروزی درست کند. لازم است که بنا به عرف و سنت شوهایی از ایندست، حتما خوانندهای هم در آن باشد.
این در و آن در میزند بلکه از خوانندگان، کسی را پیدا و راضی کند که به واریتۀ بهاری او بیاید. ولی کسی از آنها که سراغشان می رود محل نمیگذارند. در واقع اعتباری برای او به عنوان یک تازهکار، و «شو»یی که او قصد آماده کردنش را دارد قائل نیستند. بهانه میآورند و از سر باز میکنند.
در آخرین روز و در آخرین ساعتهایی که دیگر همه چیز در حال از دست رفتن است ولی، به ابتکار همکار و وردستی، «سوسن» میآید. بیادعا و خاکی و مخلص. روی صحنه نمیایستد. همان لبۀ سن مینشیند و چیزی میخواند و میرود.
او آبروی «آقای بلژیکی» (پرویز صیاد) و گروهش را در «کاف شو» خریده است. این «سوسن» است که میخواند و «صیاد» و تماشاچیهای حاضر و نشسته در استودیو را مدیون و ممنون این خصلت مردمیاش میکند.
ـ بفرمایید بالا خانم سوسن، بفرمایید بالا.
ـ من همینجا میشینم.
یادمان «سوسن» به روایت «راوی حکایت باقی»
* * *