شاد بودن هنر است
سروده و صدای: ژاله اصفهانی
بشکُفد بار دگر لالهٔ رنگین مُراد
غنچهٔ سرخ فروبستهٔ دل باز شود
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز
روزگاری که بهسر آمده آغاز شود
روزگار دگری هست و بهاران دگر.
شاد بودن هُنر است
شاد کردن هُنری والاتر
لیک هرگز نپسندیم به خویش
که چو یک شکلک بیجان، شب و روز
بیخبر از همه خندان باشیم
بیغمی عیب بزرگی است
که دور از ما باد!
کاشکی آینهای بود درونبین،
که در او
خویش را میدیدیم
آنچه پنهان بود از آینهها میدیدیم
میشدیم آگه از آن نیروی پاکیزهنهاد،
که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن،
پیک پیروزی و امید شدن.
شاد بودن هُنر است
گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد
زندگی صحنهٔ یکتای هُنرمندی ماست
هر کسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بهجاست
خُرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.
* * *
از «ژاله اصفهانی» در این سایت
در قطار [نگاهنگ] (صدای شاعر)
در قطار (دستخط و صدای شاعر)
* * *