دکتر هادی شفائیه را پدر عکاسی نوین در ایران مینامند. هنرمندی خودآموخته که به مقام استادی صاحبسبک رسید. یادگارهای او از دیدارهایش با هنرمندان و چهرههای نامآشنای هنر و ادبیات معاصر ایران، کسانی چون نیمایوشیج، و احمد شاملو تا امروز و همیشه ماندگار است.
از خاطرات خواندنی و شگفتانگیز استاد شفائیه، یکی هم خاطرهٔ او از فرستادن چند عکس از کارهای خود برای نقد و تحلیل به ماهنامهای تخصصی در هنر عکاسی است که در فرانسه منتشر میشد.
داستانی کوتاه که در آن از چهرهٔ بزرگان هنر نمایش در ایران چون «مجید محسنی» و «مصطفی و مهین اسکویی» تا نام «نادر نادرپور» نقش دارند. حکایتی که پایان شگفتانگیزش به تلاش فرزند در پاسخ به آرزومندی پدر و کاربرد اینترنت در عصر ارتباطات میرسد! این حکایت را به روایت استاد «هادی شفائیه» بخوانید!
* * *
«. . . یک کتابفروشی بهنام «هاشت» در چهارراه یوسفآباد بود که کتاب و مجلههای فرانسوی را وارد میکرد. از جمله یک ماهنامهٔ عکاسی هم بهنام «فوتو سینه روو» Photo-Cine revue که از سال ۱۸۸۸ میلادی منتشر میشد. در این مجله مطالب فنی، علمی و هنری مربوط به هنر عکاسی و سینمای آماتوری بهچاپ میرسید. دو صفحه از هر شماره هم با عنوان Causerie Crititque (بحث انتقادی) به نقد و تحلیل عکسهای رسیده از سوی خوانندگان اختصاص داشت.
بعد از مدتی که بهطور حرفهای بهکار عکاسی پُرتره مشغول بودم، فکر کردم چند تا از کارهایم را برای نقد و نظر در این صفحه از آن نشریه بفرستم. عکسهای انتخابی من برای ارسال پرترههایی از بازیگران مشهور تئاتر در آن زمان بود. از آنجا که امکان مورد توجه واقع شدن و چاپ آنها در نشریه وجود داشت، اول از رضایت این هنرمندان نسبت به چاپ عکسشان در آن نشریه مطمئن شدم و بعد کارها را فرستادم.
سه هفته بعد نامهای از مدیر مجله بهدستم رسید. نوشته بود: عکسها به دفتر نشریه رسیدهاند و برای نقد و اظهار نظر تحویل مسئول مربوطه داده شده است.» عکسها را ژانویه (۱۹۶۳) فرستاده بودم. از آنماه به بعد در هر شماره منتظر بودم، ولی از چاپ کارهایم خبری نبود. با خودم میگفتم: خُب تعارفی کردهاند و لابد عکسها را دور انداختهاند.
این بود تا شماره ماه نوامبر این نشریه منتشر شد. طبق معمول اول دو صفحهٔ «بحث انتقادی» آن را باز کردم. خبری از کارهای من نبود. مجله را بستم و کناری گذاشتم. چند روز بعد در فرصتی آن را برای خواندن مطالب دیگرش ورق میزدم که دیدم عکسهای ارسالی من همراه با نقد و معرفی آنها در سه صفحهٔ مستقل بهچاپ رسیده است.
این شماره از آن مجله همراه با دیگر دورههای مجلد شدهٔ آن را پیش از سفرم از ایران، از طریق مرتضی ممیز به کتابخانهٔ دانشکدهٔ هنرهای زیبا اهدا کردم. بعدها خیلی دلم میخواست از آن شمارهٔ مجله، یک نسخه داشته باشم. تصورم این بود که میتوانم از ادارهٔ مجله آن را تهیه کنم. اما وقتی در پاریس به نشانی دفتر مجله مراجعه کردم دیدم تمام ساختمان را تخلیه کرده، در و پنجرهها را در آوردهاند و نوسازی میکنند. جویا شدم. گفتند: مجله چند سال است که دیگر منتشر نمیشود. دانستم که تهیهٔ آن شمارهٔ قدیمی میسر نیست و ممکن نخواهد بود.
روزی در این اواخر (سال ۱۳۸۴) پسرم «نیما» مرا غافلگیر کرد. او بیآنکه به من بگوید در این مدت به دنبال یافتن نسخهای از آن شمارهٔ مخصوص بود و با جستجو از طریق اینترنت موفق شده بود یک نسخه از آن را از کسی که دورههای این مجله را داشت خریداری کند. به لطف و پیگیری او، پس از ۴۲ سال باز صاحب آن شماره از مجله شدم. شادی من نهایت نداشت.»
برگرفته از: بدون رتوش، خاطرات هادی شفائیه، دفتر هنر، ویژهٔ جواد مجابی، شمارهٔ ۱۷، اسفند ۱۳۸۴، صفحهٔ ۲۲۵۴ و ۲۲۵۵ [+]
* * *
روایت دکتر «هادی شفائیه» را از ماجرای فرستادن نمونهٔ کارها به آن مجلهٔ فرانسوی خواندید. متن آن مقالهٔ تحلیلی را هم به ترجمهٔ «نادر نادرپور» بخوانیم. این مطلب نخستینبار در سال ۱۳۴۲در ماهنامهٔ «نگین» بهچاپ رسید. سردبیر نشریه [دکتر محمود عنایت] در معرفی و توضیح مطلب نوشته است:
مجلهٔ «فوتو سینه روو» فرانسه که از مجلات معتبر دنیاست معمولا در هر شماره از بهترین عکسهایی که عکاسان زبده و نخبهٔ ممالک مختلف جهان برای مسئول نشریه فرستادهاند قطعاتی را انتخاب میکند و در صفحات خاص خود بهچاپ میرساند. در شمارهٔ نوامبر ۱۹۶۳ این انتخاب از عکسهای دکتر «هادی شفائیه» عکاس مشهور و صاحبنظر ایران بهعمل آمده و شرحی نیز از طرف خود مدیر مجله در تفسیر تصاویر ایشان بهچاپ رسیده که شاعر دانشمند آقای «نادر نادرپور» آنرا ترجمه کرده و اینک از نظر خوانندگان میگذرد. [مجلهٔ نگین]
سه بینش گوناگون در هنر تکچهرهسازی
از مجلهٔ «فوتو ـ سینه روو» شمارهٔ ماه نوامبر ۱۹۶۳
[ترجمهٔ مطلب از: نادر نادرپور]
یکی از مشترکین مجله ما، با فروتنی تمام، مجموعه نُه تکچهره از آثار عکاسی خود را از تهران برای ما فرستاده است تا در بخش «گفتگوی انتقادی»، مورد بحث قرار گیرد. اما این تکچهرهها نه تنها مهارت استاد مسلم، بلکه سرشت هنرمندانه حقیقی او را آشکار میکنند.
ما با مسرت تمام، چند نمونه بسیار گیرا از این تکچهرهها را در صفحات خود به طبع میرسانیم تا بدینوسیله، خود عکاس را به خوانندگان مجله شناسانده باشیم.
در این مجموعه، سه نوع مختلف از انواع تکچهره را مشخص میتوان کرد.
نوع اول که در اینجا با شمارهٔ ۱ نشان داده شده، تکچهره معمول حرفهای است. مقصود از این تکچهرهسازی، زیبا نمودن «مُدل» ـ تا سر حد امکان ـ است. عکاس، بهنحوی اجتنابناپذیر، باید در جستجوی «قشنگی» عکس باشد و «مُدل» نیز ناچار است که قیافهای تصنعی بهخود گیرد و شاید هم «ژست» بگیرد.
این تصویر، از این لحاظ، بسیار خوب تزیین یافته است. از لحاظ آرایش مو و لباس گرفته تا موجهای تور روی صورت، همهچیز با دقت تنظیم شده و خاصه، آرایش چهره، خالی از هر گونه نقص است. [+]
اما در نوع دوم که با شماره ۲ مشخص شده، عکاس کوشیده است تا چهرهٔ آدمی را ـ مقدم بر هر چیز ـ برای ساختن تصویری زیبا بهکار برد. در این عکس، طرز نمایش چهره، شایان توجه است: تقسیمبندی سیاه و سفیدها (سایهروشنها) به توفیق انجامیده و عکاس توانسته است که با وسائل بسیار ساده، «نقابی» بیافریند که حالتی بسیار زنده داشته باشد و چشم «مُدل» کانون توجه آن بهشمار آید. [+]
اما در نوع سوم که با شمارههای ۳ و ۴ متمایز شده است، عکاس به نشان دادن خصائص و شخصیت «مُدل» پرداخته است. در این دو تصویر، هیچگونه «ترفند»ی برای فریفتن تماشاچی بهکار نرفته است. گویی «مُدل» زنده است و ما را مینگرد.
در تصویر شماره ۳ [مجید مُحسنی (بازیگر سینما)] چهرهٔ مُدل جدی است: او مردی متفکر است که عادت دارد با مشکلات زندگی مقابله کند و در عینحال، آرام و مصمم مینماید. ولی «مُدل» شماره ۴ برعکس، مردی آتشین و پُرهیجان است. خاصه، نور تندی که رگهای پیشانی مُدل را نمودار کرده و سایهٔ طاق ابرو را بر چشم راست او افکنده، اضطراب نگاهش را فزونی داده است.
در این دو تکچهره قوت و شدت متمایزی هست که به آنها حقیقتی بزرگ میبخشد و ما بسیار خوشوقتیم که به گیرنده و فرستنده این مجموعه، آقای «هادی شفائیه» گرم و صمیمانه تهنیت بگوییم.
برگرفته از: دفتر هنر، ویژهٔ هادی شفائیه، شمارهٔ ۱۲، اسفند ۱۳۷۹، صفحهٔ ۱۵۹۲و ۱۵۹۳ [+]
پینوشت:
• «ماهنامهٔ نگین» یکی از نشریات معتبر فرهنگی ـ اجتماعی آنسالها بود که به سردبیری دکتر «محمود عنایت» منتشر میشد.
• روی جلد و مطلب منتشر شده در صفحات داخلی ماهنامهٔ «فوتو سینه روو» Photo-Cine revue از همان نسخهایست که «نیما شفائیه» [پسر استاد شفائیه] در برآوردن آرزومندی پدر، به جستجوی سالیان بهدست آورده و خریداری کرده بود. از ایشان برای همدلیشان در تکمیل این مطلب سپاسگزارم. خاطرهٔ نامگذاری او [نیما] را به روایت پدر در اینجا بخوانید. [+]
• دو تکچهرهای از مجموعهای که در مقالهٔ نشریهٔ فرانسوی به آن اشاره شده را بهطور مستقل در اینجا ببینید.
+ تکچهرهٔ مهین اسکویی [+]
+ تکچهرهٔ مصطفی اسکویی [+]
* * *
بازگشت به فهرست یادگارهای ماندگار دکتر «هادی شفائیه»
* * *