پروین: می‌رود و نمی‌رود

پروین می روم و نمی رود

می‌رود [می‌روم] و نمی‌رود (حدیث آشنایی)
شعر: کریم فکور
آهنگ: ناصر زرآبادی
خواننده: پروین

می‌روم و نمی‌رود از سر من هوای تو
داده فلک سزای من، تا چه بُوّد سزای تو
می‌روم و نمی‌رود نام تو از زبانِ من
بِه که نپُرسی از کسی نام من و نشان من
دگر به لب نیارم حدیث آشنایی
شکسته در گلویم نوای بی‌نوایی

فتاده هستی من به کام نامرادی
ز چهره‌ام تو گویی پریده رنگ شادی
کنون که می‌فریبد مرا سرابِ هستی
روم عنان دل را دهم به عشق و مستی

می‌روم و نمی‌رود از سر من هوای تو
داده فلک سزای من، تا چه بُوّد سزای تو
مگو، مگو بهر خدا حکایت از عشق و وفا
بین که شد از عشق و وفا زیر و زبر هستی من
راز دلِ زار مرا کرده عیان مستی من

* * *

پروین: نازنین

پروین نازنین

نازنین
(عشق‌آفرین ای نازنین)
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین

عشق آفرین! ای نازنین! دستم به دامانت کُجا رفتی؟
بازا که من افتاده‌ام از پا، کُجا ای بی‌وفا رفتی؟
من کز غمت رسوا شدم، افسانه‌ی دنیا شدم
خواهی اگر رسواترم کُن
ای عشق هستی‌سوز من، جانکاه و جان‌افروز من
من آتشم، خاکسترم کُن
ای عشق آتش‌زای من، سوزان ز سر تا پای من
از جانِ سوزانم بگو دگر چه خواهی؟
ای ساغر و مینای من، ای باده‌ی شبهای من
مستم، پریشانم بگو دیگر چه خواهی؟

* * *
در رهگذر عمر با «تورج نگهبان»

* * *

پروین: توبه کردم!

پروین توبه کردم

توبه کردم
شعر: کریم فکور
آهنگ: حسین صمدی
خواننده: پروین

دیشب آن قول و قرار نوبهاران یادم آمد
آن نشاط، آن گفتگوی زیر باران یادم آمد
بی‌وفا! بالا بلا! دیر آشنا! امشب کجایی؟
فتنه‌گر با ناز خود کُشتی مرا، امشب کجایی؟
ترسم امشب تا سحرگه هستی ام برپا نباشد
عمر کوته را مجال امشب و فردا نباشد

من ز عهد تازه بستن توبه کردم
بعد از این از دل‌شکستن توبه کردم
امشب از اشک چو باران
خانه‌ی دل گشته ویران

* * *

پروین: من کجا، او کجا!؟

پروین من کجا او کجا

من کجا، او کجا
شعر: کریم فکور
آهنگ: همایون خرم
خواننده: پروین

ای خدا! چرا نباشد رها
دلِ پریشانِ من از بلا
ای فلک! ای خدا! من کجا؟ او کجا؟

آن نارنین دیر آشنا
که شهره باشد در شهر ما
کنون که پوید راه سفر
شود چو بختم از من جدا
من در این سرزمین
او در آن سوی دنیا
ای فلک! ای خدا! من کجا؟ او کجا؟

قصه عشق ماجرای من
کس نمی‌داند جز خدای من
در آن نگاه شادی‌آفرین
رنگ غم دارد خنده‌های من
من در این سرزمین
او در آن سوی دنیا
ای فلک! ای خدا! من کجا؟ او کجا؟

ای باوفای من! بشنو صلای من
دل، چون موج سرگشته‌ای
شد اسیر طوفان غم
بی تو در این شبهای تار
شد پناهم دامان غم
من در این سرزمین
او در آن سوی دنیا
ای فلک! ای خدا! من کجا؟ او کجا؟

* * *

error: Content is protected !!