میرود [میروم] و نمیرود (حدیث آشنایی)
شعر: کریم فکور
آهنگ: ناصر زرآبادی
خواننده: پروین
میروم و نمیرود از سر من هوای تو
داده فلک سزای من، تا چه بُوّد سزای تو
میروم و نمیرود نام تو از زبانِ من
بِه که نپُرسی از کسی نام من و نشان من
دگر به لب نیارم حدیث آشنایی
شکسته در گلویم نوای بینوایی
فتاده هستی من به کام نامرادی
ز چهرهام تو گویی پریده رنگ شادی
کنون که میفریبد مرا سرابِ هستی
روم عنان دل را دهم به عشق و مستی
میروم و نمیرود از سر من هوای تو
داده فلک سزای من، تا چه بُوّد سزای تو
مگو، مگو بهر خدا حکایت از عشق و وفا
بین که شد از عشق و وفا زیر و زبر هستی من
راز دلِ زار مرا کرده عیان مستی من
* * *