مرضیه: نبودم اگر من (شاخه گل ۸۱)

مرضیه شاخه گل ۸۱ نبودم اگر من

نبودم اگر من
(شاخه گل ۸۱)
شعر: معینی کرمانشاهی
آّهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه

نبودم اگر من، کجا بود این بختِ سیاهم
نبودی اگر تو، هدر می‌شد این اشک و آهم
غمم را تـو دانی، تو هستی پناهم

چو هجرانت دیدم،
ز هرکس پرسیدم
نشانت چو گُم‌کرده راهی

به اشکت پَروَردَم، به بارت آوردم
که جُز من یاری را نبینی، نخواهی
نتابد در بزمم، نه مهری، نه ماهی
ندانم چه دارم گناهی
نگاهی بر من کُن فدایِ چشمانت
شود این دو چشمم الهی

دارم به تو پندی یارا!
ارزان مَفُروشی ما را
که در روزِگاری عزیز آید خواری
چو افتاده یوسف به چاهی

* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

دلکش: یاد من کن!

دلکش یاد من کن

یاد من کُن!
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش

ز دردِ من بـسوزد سینه‌ی تو
شود غمگین دلِ بی‌کینه‌ی تو
نباشم تا به چشمِ خود ببینم
غبارآلوده آن آئینه‌ی تو

هرکجا رفتی پس از من
محفلی شد روشن از تو
یادِ من کُن
یادِ من کُن

هرکجا دیدی به بزمی
عاشقی با لب‌گَزیدن
یادِ من کُن
یادِ من کُن

هرکجا سازی شنیدی
از دلی رازی شنیدی
شعر و آوازی شنیدی
چون شدی گرم شنیدن
وقتِ آه از دل کشیدن
یادِ من کُن
یادِ من کُن

بی‌تو در هر گُلشنی
چون بلبلِ بی‌آشیان
دیوانه بودم
سر به هر در می‌زدم
وآنگه ز پا افتاده در
میخانه بودم

گر به کُنج خلوتی دور از همه خلق جهان
بزمی به‌ پا شد
واندر آن خلوت‌سرا پیمانه ها پُر از میِ
عشق و صفا شد

تا بشد آهسته شمعی کُنج آن کاشانه روشن
تا رسد یـاری به یـاری، تا فِتَد دستی به گردن
یادِ من کُن
یادِ من کُن

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

حمیرا: پشیمانم (گلهای رنگارنگ ۴۳۳)

حمیرا پشیمانم گلهای رنگارنگ ۴۳۳

پشیمانم
(گلهای رنگارنگ ۴۳۳)
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده:‌ حمیرا

اگر با دل مهربان تو من بی‌وفا شده‌ام، پشیمانم
اگر غیر تو در جهان به کسی آشنا شده‌ام، پشیمانم
امیدم تویی، ناامیدم مکُن، جز تو یاری ندارم
سحر شد، بگو با کدام آرزو سر به بالین گذارم
به عشقت قسم، بر دو چشمت قسم
جز تو گر با کسی همنوا شده‌ام
پشیمانم، پشیمانم

چرا پُشتِ پا بر جهان نزنم؟
به دست خود آتش به‌ جان نزنم؟
بگو با همه بی‌پناهی خود
چرا شعله بر آشیان نزنم؟
عهدی که با چشم مست تو بستم
دیوانگی کردم آن را شکستم
خدا داند جز تو گر با کسی همنوا شده‌ام
پشیمانم، پشیمانم

می‌میرم از این پریشانی
دردا که هرگز نمی‌دانی
با من چه کرد این پشیمانی
تا با خدای خود گفت‌وگو دارم
عشق گذشته را آرزو دارم
خدا داند امیدِ دلِ ناامیدم تویی، جز تو یاری ندارم
سحر شد، بگو با کدام آرزو سر به بالین گذارم
به عشقت قسم، بر دو چشمت قسم
جز تو گر با کسی همنوا شده‌ام
پشیمانم، پشیمانم

* * *

دلکش: کودکی (مجموعه ترانه‌ها)

دلکش یاد کودکی

کودکی
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش

یادم آمد
شوق روزگار کودکی
مستی بهار کودکی
یادم آمد
آن همه صفای دل که بود، خفته در کنار کودکی
رنگِ گُل، جمالِ دیگر در چمن داشت
آسمان، جلال دیگر پیش من داشت

شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

به چشم من همه رنگی فریبا بود
دلِ دور از حسدِ من شکیبا بود
نه مرا سوز سینه بود
نه دلم جای کینه بود

شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

روز و شب دعای من
بوده با خدای من
کَز کَرم کُند حاجتم روا
آنچه مانده از عمر من به جا
گیرد و پس دهد به من دمی
مستی کودکانه‌ی مرا

شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا

*‌ * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

مرضیه: عشق خود حاشا مکن

مرضیه عشق خود حاشا مکن

عشق خود حاشا مکن (با صدای پرتو)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه

عشق خود حاشا مکُن
با من چنین سودا مکُن
این امشب‌و فردا مکُن
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید

آتش بزن در سینه سودای هوس را
چون من اگر عاشق شدی بگذر ز دنیا
از عاشقی پروا مکُن
این امشب‌و فـردا مکُن
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید

راضی مشو فریاد من هر شب رود تا آسمان‌ها
راضی مشو نامت فتد در بی‌وفایی بر زبان‌ها
اکنون که من هستم وفا کُن
فردایِ بی‌فردا رها کُن
این امشب‌و فردا مکُن

شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید

راضی مشو هر نیمه‌شب از سوز دل آهی برآرَم
راضی مشو بر چهره‌ی مِهر و وفا داغی گُذارم
در عشق من دل با خدا کُن
فردایِ بی فردا رها کُن
این امشب‌و فردا مکُن
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید
شاید اگر امشب رَوَد فردا نیاید

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

دلکش: با صفا (مرد خدا)

دلکش با صفا مرد خدا

با صفا (مرد خدا)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش

بیا و مردِ خدا شو، به هر چه داده رضا شو
اسیر عشق و محبت، رها ز چون و چرا شو

چو رها از من و ما شوی، به حریمِ کبریا شوی تو
بدرخشی ز فروغ او، به خدا اگر باصفا شوی تو

درونِ تیرگی‌ها تو اسیرِ هوس چه نهان شده‌ای
در این دو روزِ دنیا ز چه رو تو چنین نگران شده‌ای

نهال خودخواهی را بشکن، بشکن!
حجاب گمراهی را بفکن، بفکن!

گر از خود رها شوی، یکدم با خدا شوی
از محنت رها شوی، تـو گر از خود رها شوی
یکدم با خدا شوی از محنت رها شوی

تو بیا و مردِ خدا شو، به هرچه داده رضا شو
اسیر عشق و محبت، رها ز چون و چرا شو

چو رها از من و ما شوی، به حریمِ کبریا شوی تو
بدرخشی ز فروغ او، به خدا اگر باصفا شوی تو

* * *

دلکش: گوشه‌گیر

دلکش گوشه گیر

گوشه‌گیر
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش

از دست تو ای آفت جان گوشه گرفتم
دیگر من از این خلق جهان گوشه گرفتم
مست از هوسی نشوم
پابند کسی نشوم
آسوده از این گشت زمان گوشه گرفتم
در خلوت صاحب‌نظران گوشه گرفتم

فریاد از این عشقی که من دارم
از او صدها سخن دارم
چون مرغ مهجوری
حکایت‌ها ز گل‌های چمن دارم

بگذشته ز نام و نشان
وارسته ز قید جهان
گوشه گرفتم

چو بی‌خبر شدم خدا می‌بینم من
ز بی‌خبر شدن چها می‌بینم من
شد ز جفایت دل من خون
گوشه‌ی صحرا بکنم خانه چو مجنون

افتاده ز پا دیگر
شدم از تو جدا دیگر
به خدا به خدا دیگر گوشه گرفتم

(غنچه‌ای بودم ز غم پرپر شدم
آتشی بودم که خاکستر شدم)

افتاده ز پا دیگر
شدم از تو جدا دیگر
به خدا، به خدا دیگر گوشه گرفتم

پانویس:
ترانه‌ «گوشه‌گیر» را می‌توان مکمل یا پیوستی بر ترانه‌ی «چرا گوشه گرفتی» دانست. آن ترانه که با نام «تنها منشین» هم شهرت دارد نیز اثر مشترک این سه هنرمند است. [در اینجا بشنوید!]

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

error: Content is protected !!