الهه: دل دیوانه (شاخه گل ۲۷۷)

الهه دل دیوانه

دل دیوانه (شاخه گل ۲۷۷)
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: ویگن
تنظیم آهنگ: جواد معروفی
خواننده: الهه

پس از این زاری مکُن، هوس یاری مکُن
تو ای ناکام، دل دیوانه!
با غم دیرینه‌ام، به مزار سینه‌ام
بخواب آرام. دل دیوانه!
. . .
با تو رفتم، بی‌تو باز آمدم
از سر کوی او، دل دیوانه
پنهان کردم، در خاکستر غم
آن‌همه آرزو. دل دیوانه!

چه بگویم با من ای‌دل، چها کردی!؟
تو مرا با عشق او آشنا کردی
پس از این زاری مکُن، هوس یاری مکُن
تو ای ناکام، دل دیوانه!
با غم دیرینه‌ام، به مزار سینه‌ام
بخواب آرام. دل دیوانه!

پس از این زاری مکُن
هوسِ یاری مکُن
تو ای ناکام دلِ دیوانه
با غمِ دیرینه‌ام
به مزارِ سینه‌ام
بخواب آرام دلِ دیوانه

با تو رفتم بی تو باز آمدم
از سر کویِ او دل دیوانه
پنهان کردم در خاکسترِ غم
آن‌همه آرزو، دل دیوانه

چه بگویم با من ای دل چها کردی
تو مرا با عشق او آشنا کردی
پس از این زاری مکُن
هوسِ یاری مکُن
تو ای ناکام دلِ دیوانه
با غم دیرینه‌ام به مزار سینه‌ام
بخواب آرام دلِ دیوانه

* * *

ویگن: گیسوی کوتاه

ویگن گیسوی کوتاه

گیسوی کوتاه
شعر: پرویز وکیلی
تنظیم آهنگ: ارکستر آلوارو سباستیان
خواننده: ویگن

نمی‌دانم چرا ناگه
نموندی مویت را کوته
های های های های

سر زلف پریشان را
ز دامانت کردی جدا
های های های های

فکندی بر خاک پایت
برهنه شد شانه‌هایت
های های های های

آمد بادِ بهار، سر مست و بی قرار
رقص آن گیسوی پریشانت کو!؟
گویی از لطافت، آزرده شانه ات در زیر بار گیسو

روزی هم‌آغوش تو بود
زیب بر و دوش تو بود
های های های های

کو دیگر آن رنگ و بویش
رفته به باد آرزویش
های های های های

این حال من، این روز او
این قصه‌ی جان سوز او
های های های های
. . .

* * *

ویگن: کلاغ‌ پر

ویگن کلاغ پر

کلاغ‌ پر
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ:‌سلیمان اکبری
خواننده: ویگن

یه مُرغ نازی داشتم
خوب نگه‌اش نداشتم
شغال اومد و بُردش
رو پا نشست‌و خوردش
شغالِ باغِ بالا!
پات بشکنه ایشالا.
بگید: ایشالا!
[ایشالا!]
مُرغ من‌و گرفتی
ایکاش یه روز به چنگم بیفتی
بگید: ایشالا!
[ایشالا!]

نه بوم، نه در، نه ایوون،
نه لاله‌ی شبستون
نه آتیش، نه خاکستر،
اگه گفتین چی‌چی پَر
[کلاغ پر]
گنجشک پَر، کلاغ پَر،
شغالِ پیرِ باغ، پَر
کبوترِ دلم پَر،
گلدونِ پُر گُلم، پَر
چراغِ ایوونم پَر،‌
مُرغ شبستونم، پَر

یه مُرغ نازی داشتم
خوب نگه‌اش نداشتم
شغال اومد و بُردش
رو پا نشست‌و خوردش
. . .

* * *

ویگن: مرغ طوفان

ویگن مرغ طوفان

مرغ طوفان
شعر: ناصر صفا الهی
آهنگ: عطاالله خرم
خواننده: ویگن

در غوغای طوفانها، در اوج آسمانها
پَر کِشد آسان مرغک طوفان
می‌تازد بر زمانه، خندد بر این افسانه
در دل طوفان، شاد و نوا خوان
کی ترسد از جان، کی گردد نالان در قلب آسمان
نه بیم از طوفان، نه خوف از باران، مغرور وشادان
بر دریا، شه‌پرها بشکسته در موج آب
بس مرغان، هراسان بنشسته روی گرداب
چون مرغ طوفان، کی ترسم از جان
در اوج محنت، باشم من خندان
مانم شاد و بی‌پروا در دست غمها
چون سنگ خارا در زندگانی
هر دم با ناامیدی، من در نبردم
عمری سر آرم با شادمانی

* * *
error: Content is protected !!