دلکش: گوشه‌گیر

دلکش گوشه گیر

گوشه‌گیر
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش

از دست تو ای آفت جان گوشه گرفتم
دیگر من از این خلق جهان گوشه گرفتم
مست از هوسی نشوم
پابند کسی نشوم
آسوده از این گشت زمان گوشه گرفتم
در خلوت صاحب‌نظران گوشه گرفتم

فریاد از این عشقی که من دارم
از او صدها سخن دارم
چون مرغ مهجوری
حکایت‌ها ز گل‌های چمن دارم

بگذشته ز نام و نشان
وارسته ز قید جهان
گوشه گرفتم

چو بی‌خبر شدم خدا می‌بینم من
ز بی‌خبر شدن چها می‌بینم من
شد ز جفایت دل من خون
گوشه‌ی صحرا بکنم خانه چو مجنون

افتاده ز پا دیگر
شدم از تو جدا دیگر
به خدا به خدا دیگر گوشه گرفتم

(غنچه‌ای بودم ز غم پرپر شدم
آتشی بودم که خاکستر شدم)

افتاده ز پا دیگر
شدم از تو جدا دیگر
به خدا، به خدا دیگر گوشه گرفتم

پانویس:
ترانه‌ «گوشه‌گیر» را می‌توان مکمل یا پیوستی بر ترانه‌ی «چرا گوشه گرفتی» دانست. آن ترانه که با نام «تنها منشین» هم شهرت دارد نیز اثر مشترک این سه هنرمند است. [در اینجا بشنوید!]

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

دلکش: پشیمان شدم

دلکش پشیمان شدم

پشیمان شدم (پشیمانم)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: [علی] تجویدی
خواننده: دلکش

مگو، مگو
برای من حدیثِ آشنایی
مگو، مگو
که یادم آوَرَد غمِ جدایی
مگو، مگو

تو ای جَسته از گوشه‌ی بام من
ببر دیگر از یاد خود نام من
چه عمری به پایت تبه کرده‌ام
عجب روزگاری سیه کرده‌ام

پشیمان شدم، پشیمان شدم
از آن می ز دست تو نوشیدن
برای وصال تو کـوشیدن
پشیمان شدم، پشیمان شدم

چه بی‌همزبان مانده‌ام وای
چرا بی‌نشان مانده‌ام وای

بـه یادت زدم می،
سبویم شکستی
به پایت فتادم،
نگفتی که هستی
عجب غافل بودم
چه ساده دل بودم

دگر ناله را در گلو کُشته‌ام
به دل هرچه بود آرزو کشتـه‌ام
سر ساقی اکنون سلامت که من
شررهای می در سبو کُشته‌ام
پشیمان شدم، پشیمان شدم

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

دلکش: آشفته

دلکش آشفته

آشفته
شعر: نواب صفا
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: دلکش

چو اسیر دام توام
رام توام ای محرم رازم
منم آن شمعی که ز شب
تا به سحر در سوز و گدازم
ای فتنه! بکُش، یا بنوازم

بی‌گناهم، بده پناهم
که از موی تو آشفته‌ترم
کُن نگاهی به خاک راهی
ای سایه‌ی لطفت به‌سرم

چه کُنم، عشقی غیر از تو نخواهم
به‌خدا محنت ریزد ز نگاهم
امیدم کو؟ جدا از او
پَرپَر شده‌ام، خاکستر شده‌ام

آزارم کُن! چو چشم خود بیمارم کُن!
من ز جفایت دلشادم
از غم عشقت خرسندم
از همه عالم بگسستم
تا که به مهرت پابندم

عشق و امیدِ صفایی
ای عشقِ من چه بلایی
کی ز وفا جانبِ ما باز آیی

* * *

دلکش: آتش کاروان

دلکش آتش کاروان

آتش کاروان
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: علی تجویدی
ارکستر: مجید وفادار
خواننده: دلکش

آتشی ز کاروان جدا مانده
این نشان ز کارورن به‌جا مانده
یک جهان شراره تنها
مانده در میان صحرا
به درد خود سوزد،
به سوز خود سازد

سوزد از جفای دوران،
فتنه و بلای توفان
فنای او خواهد
به سوی او تازد

من هم ای یاران تنها ماندم‌‌‌‌
آتشی بودم بر جا ماندم

با این گرمیِ جان،
در ره مانده حیران
این غم خود به کجا ببرم؟
با این جانِ لرزان،
با این پایِ لغزان
ره به کجا ز بلا برم؟
می‌سوزم گرچه با بی‌پروایی
می‌لرزم بر خود از این تنهایی

من هم ای یاران تنها ماندم‌‌‌‌
آتشی بودم بر جا ماندم

آتشین‌خو، هستی‌سوزم
شعله‌جانی بزم‌افروزم
بی‌پناهی محفل‌آرا
بی‌نصیبی تیره‌روزم

من هم ای یاران تنها ماندم‌‌‌‌
آتشی بودم بر جا ماندم

LP Cover
* * *

error: Content is protected !!