جمعه
شعر: شهیار قنبری
آهنگ: اسفندیار منفردزاده
خواننده: گوگوش
توی قابِ خیسِ این پنجرهها
عکسی از جمعهی غمگین میبینم،
چه سیاهه به تنش رختِ عزا
تو چشاش ابرای سنگین میبینم
داره از ابر سیا، خون میچکه
جمعهها خون جای بارون میچکه
نفسام در نمیآد
جمعهها سر نمیآد
کاش میبستم چشامو
این ازم بر نمیآد
داره از ابر سیا، خون میچکه
جمعهها خون جای بارون میچکه
عمر جمعه به هزار سال میرسه
جمعهها غم دیگه بیداد میکُنه
آدم از دست خودش خسته میشه
با لبای بسته فریاد میکُنه
داره از ابر سیا، خون میچکه
جمعهها خون جای بارون میچکه
جمعه وقت رفتنه
موسمِ دلکندنه
خنجر از پشت میزنه
اون که همراه منه
داره از ابر سیا، خون میچکه
جمعهها خون جای بارون میچکه
تهران، ۱۳۵۰
در یک عصر جمعه، ترانۀ جمعه را در خانۀ اسفندیار نوشتم. روبروی سازمان سینما پیام. بلوار الیزابت دوم. ترانه را به امیر نادری و فیلم خداحافظ رفیقاش، دوستانه پیشکش کردیم. روی جلد صفحۀ چهل و پنج دور، سه تصویر سپید و سیاه از جوانیی ما. پشت جلد. دستانی چروکیده. پیر. سیاه. گرسنه. پای این تصویر نوشتم:
ـ نازنین، هدیهیی به تو که هر روزت، جمعه است. ترانۀ آمنه، با صدای آغاسی، همزمان منتشر شد.
میگفتند: جمعه بیش از آمنه گل کرده است!
جمعه، پیروزی ترانۀ نوین بود.
[دریا در من، گزینۀ ترانههای شهیار قنبری، نشر نکیسا (آمریکا)، چاپ اول ۱۹۹۵، صفحه ۵۶ و ۵۷]
♫ LP Cover ♫
* * *
از «جمعه» تا «جمعه» تاریخچهٔ ترانهٔ «جمعه»
* * *
در بارهٔ «اسفندیار منفردزاده» در این سایت:
یادمان هفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»
* * *