ایشون [داود پیرنیا] یه روز منو صدا کرد و گفت: «آقای ترقی، یک کاری اینجا ما ضبط کردیم مالِ آقای روحالله خالقیست. این، شعر نداره. این رو آهنگش رو من میذارم رو ضبط صوت، تا شما بشنوید من میرم تا استودیو شماره هشت و برمیگردم، ببینم نظرتون راجع به این آهنگ چیه!؟»
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کُن گذر
تا که گلباران شود کلبهٔ ویرانِ من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامنکشان
چون سپندم بر سرِ آتشنشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
بازآ ببین در حیرتم بشکن سکوتِ خلوتم
چون لالهٔ تنها ببین بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آیینهام عشقت غم دیرینهام
بازآ چو گل در این بهار سر را بنه بر سینهام
* * *
● حکایت ترانه «صبرم عطا کن» به روایت «بیژن ترقی»
● حکایت ترانه «بهار دلنشین» (بنان) به روایت «بیژن ترقی»
● حکایت ترانه «بگو که هستی» (دلکش) به روایت «بیژن ترقی»
● حکایت ترانه «کعبهٔ دلها» (الهه) به روایت «بیژن ترقی» و «الهه»
● حکایت تصنیف «از خون جوانان وطن» (الهه) به روایت «بیژن ترقی»
* * *