محمدرضا شجریان: جام تُهی (نگاهنگ)

پُر كُن پیاله را . . .

سرودهٔ «جادوی بی‌اثر» از زنده‌یاد «فریدون مُشیری» را بیشتر با مطلع آن [پُر کُن پیاله را] می‌شناسیم. این شعر اولین‌بار در اوایل دههٔ ۵۰ در برنامهٔ شمارهٔ ۷۷ «گل‌های تازه» [به سرپرستی هوشنگ ابتهاج]، با آهنگی از ساخته‌های «فریدون شهبازیان» و صدای «محمدرضا شجریان» اجرا شد. تکنوازی و جواب آواز در این اجرا از «حبیب‌الله بدیعی» [نوازندهٔ ویولُن] و دکلمهٔ شعر با صدای «آذر پژوهش» است.

جام تهی

پُر كُن پیاله را
كاین آب آتشین
دیری‌ست ره به حال خرابم نمی‌برد!

این جام‌ها ـ كه در پی هم می‌شود تُهی ـ
دریای آتش است كه ‌ریزم به كام خویش،
گرداب می‌رباید و، آبم نمی‌برد

من با سمند سركش و جادویی شراب،
تا بیكران عالم پندار رفته‌ام
تا دشت پُر ستارهٔ اندیشه‌های گرم
تا مرز ناشناختهٔ مرگ و زندگی
تا كوچه‌باغ خاطره‌های گریز پا،
تا شهر یادها . . .
دیگر شراب هم
جز تا كنار بستر خوابم نمی‌برد!

هان ای عُقاب عشق!
از اوج قله‌های مه‌آلود دوردست
پرواز كُن به دشت غم‌انگیز عمر من
آنجا ببر مرا كه شرابم نمی‌برد . . .!

آن بی‌ستاره‌ام كه عقابم نمی‌برد!

در راه زندگی،
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی،
با این‌كه ناله می‌كشم از دل كه: آب . . . آب . . .
دیگر فریب هم به سرابم نمی‌برد!

پُر كُن پیاله را . . .

فریدون مُشیری
از مجموعهٔ «بهار را باور کُن»

* * *
اشعار «فریدون مشیری» در این سایت

* * *

فریدون مشیری ـ دست‌هامان . . . (نگاهنگ)

«دست‌هامان»، شعر و صدای «فریدون مشیری»

دست‌هامان . . .

از دل و دیده، گرامی‌تر هم
آیا هست؟
ـ دست،
آری، ز دل و دیده گرامی‌تر:
دست!

زین همه گوهر پیدا و نهان در تن و جان،
بی‌گمان دست گران‌قدرتر است.

هرچه حاصل کنی از دنیا،
دستاوردست!
هرچه اسباب جهان باشد، در روی زمین،
دست دارد همه را زیر نگین!
سلطنت را که شنیدست چنین؟!

شرف دست همین بس که نوشتن با اوست!
خوش‌ترین مایه‌ٔ دلبستگی من با اوست.

در فروبسته‌ترین دشواری،
در گران‌بارترین نومیدی،
بارها بر سر خود، بانگ زدم:
ـ هیچت ار نیست مخور خون جگر،
دست که هست!
بیستون را یاد آر،
دست‌هایت را بسپار به کار،
کوه را چون پرِ کاه از سر راهت بردار!

وه چه نیروی شگفت انگیزی‌ست،
دست‌هایی که به‌ هم پیوسته‌ست!
به یقین، هر که به هر جای در آید از پای
دست‌هایش بسته‌ست!

دست در دست کسی،
یعنی: پیوند دو جان!
دست در دست کسی،
یعنی: پیمان دو عشق!
دست در دست کسی داری اگر،
دانی، دست،
چه سخن‌ها که بیان می کند از دوست به دوست؛

لحظه‌ای چند که از دست طبیب،
گرمی مهر به پیشانی بیمار رسد؛
نوشداروی شفابخش‌تر از داروی اوست!

چون به رقص آیی و سرمست برافشانی دست،
پرچم شادی و شوق است که افراشته‌ای!
لشکر غم خورد از پرچم دست تو شکست!

دست، گنجینه‌ٔ مهر و هنر است:
خواه بر پرده‌ٔ ساز،
خواه در گردن دوست،
خواه بر چهره‌ٔ نقش،
خواه بر دندهٔ‌ چرخ،
خواه بر دستهٔ‌ داس،

خواه در یاری نابینایی،
خواه در ساختن فردایی!

آنچه آتش به دلم می‌ند، اینک هردم،
سرنوشت بشرست،
داده با تلخی غم‌های دگر دست به هم!

بار این درد و دریغ است که ما
تیرهامان به هدف نیک رسیدست، ولی
دست‌هامان، نرسیده‌ست به هم!

فریدون مشیری
از مجموعهٔ «از دیار آشتی»

* * *
اشعار «فریدون مشیری» در این سایت

* * *

فریدون مشیری: نایافته (گروه همسفران)

فریدون مشیری نایافته

«لیلا محمدی» (مستندساز تلویزیون)، همسرش «بهنام ضیایی» (استاد ریاضی در دانشگاه‌های آمریکا) و «همایون خسروی» (استاد نوازندهٔ ساز ویلون‌سل) سالی پیش با هم گروهی تشکیل دادند و نام آن را «همسفران» گذاشتند. شعر ترانه‌هایی که تا به‌حال اجرا کرده‌اند اشعاری از شاعران معاصر چون «احمد شاملو»، «اخوان‌ثالث» بوده. کار تازه‌‌ٔ گروه هم به همین سیاق بر اساس سروده‌ای از «فریدون مشیری» است.

ادامه خواندن فریدون مشیری: نایافته (گروه همسفران)

فریدون مشیری: با تمام اشک‌هایم . . .

با تمام اشک‌هایم . . .
(چشمه خون)
شعر: فریدون مُشیری
آهنگ: رهام سبحانی
خوانندگان: حسن شرقی و هاله سیفی‌زاده
«گروه موسیقی بیداد»

ادامه خواندن فریدون مشیری: با تمام اشک‌هایم . . .

فریدون مشیری: اشکی بر گذرگاه تاریخ

فریدون مشیری اشکی بر گذرگاه تاریخ

«اشکی بر گذرگاه تاریخ»‌از سروده‌های مشهور زنده‌یاد فریدون مشیری است. اجرایی بر این سروده را با صدای «سینا سرلک» بر آهنگی از ساخته‌های خانم «صهبا مُطلبی» بشنوید!

ادامه خواندن فریدون مشیری: اشکی بر گذرگاه تاریخ

فریدون مشیری: بوی باران،‌ بوی سبزه، بوی خاک

فریدون مشیری بوی باران بوی سبزه بوی خاک

با این‌که «فریدون مشیری» این شعر را برای خوانده شدن به‌شکل ترانه نسروده بود ولی چنان مورد پسند اهل موسیقی واقع شد که بعدها چند اجرای متفاوت با صدای خوانندگان مختلف از آن ساخته و اجرا شد. اگر شما هم نمونه‌هایی دیگری سراغ دارید، بفرستید تا به این مجموعه اضافه شود.

ادامه خواندن فریدون مشیری: بوی باران،‌ بوی سبزه، بوی خاک

حکایت ترانه‌ی «بهارم،‌ دخترم» (فریدون مشیری)

فریدون مشیری بهارم دخترم

بهار من
شعر و دکلمه: فریدون مشیری
آهنگ: فرهاد فخرالدینی
ترانه‌خوان: مرضیه

ادامه خواندن حکایت ترانه‌ی «بهارم،‌ دخترم» (فریدون مشیری)

error: Content is protected !!