پوران: خزر

پوران خزر

خزر
شعر: ناصر رستگار نژاد
آهنگ: عباس شاپوری
خواننده: پوران شاپوری

(ای خوش، تنها پیشِ دریا
به مَه گفتن رازِ دل را)
چو رسد موجی بر ساحل
آهسته برمی‌گردد از نو سوی دریا
به دو چشم خود می‌بینم
پرده‌ای از مرگ و زندگی در این دنیا
ماه از پشت ابر تیره شده به در
بین دریا چون غریقی شده رها
آب از سوئی می‌برد به سوی دیگر
عکس مَه را تا دیار آرزوها
حیف از چنین شبها که بی‌دلدار و می
در پیشِ دریا عمر من گردیده طی

* * *

دلکش: گرفتار (ترانه فیلم)

دلکش گرفتار کنج قفس

گرفتار (کنج قفس)
شعر: ناصر رستگارنژاد
آهگ:‌ نیلوفر [دلکش]
تنظیم آهنگ و ارکستر: مجید وفادار
خواننده: دلکش
ترانه فیلم: شب‌نشینی در جهنم

من گرفتارم و تو گرفتاری
من غمی دارم و تو غمی داری
وای از دل من
تو به کنج قفس، من به دلداری
شد هجرش مشکل من
به خدا که شدم سیر از این جهانی فانی
به خدا کُشدَم این بلای زندگانی
تو مرغ بی‌پَر و بال اسیر این قفسی
من هم اسیرم چون تو به دام کسی

* * *

فریدون فرخزاد: شب بود، بیابان بود، زمستان بود

شب بود بیابان بود، زمستان بود
شعر: [ناصر رستگار نژاد]
خواننده: فریدون فرخزاد

ادامه خواندن فریدون فرخزاد: شب بود، بیابان بود، زمستان بود

عباس مهرپویا: صدای پا

عباس مهرپویا صدای پا

صدای پا [+]
شعر: ناصر رستگار نژاد
آهنگ: عباس مهرپویا
ارکستر: اروین موره (Erwin Muret)
خواننده: عباس مهرپویا

● ترانه‌شناسی عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «مرگ قو» به روایت عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «بستر ننگین رقیب» به روایت شهیار قنبری

*‌ * *

یاسمین: میخانه

یاسمین میخانه

میخانه
شعر: ناصر رستگار نژاد
آهنگ: بزرگ لشگری
خواننده: یاسمین

ره در دل من نبرد غم
تا که یارم به نزد من است
حاجت به گل و چمنم نیست
که رُخش به از گل و چمن است
ای بی‌دلان با من بیایید یکدم به میخانه
تا با یکدیگر داد دل را گیریم از پیمانه
خوش باشد عشق و مستی
طی کُن دو روز هستی شاد و مستانه

* * *

ویگن: پیام به رقیب

ویگن پیام به رقیب

پیام به رقیب
شعر: ناصر رستگار نژاد
آّهنگ: عطاالله خُرم
خواننده: ویگن

جان تو جانِ او،
جانم قربانِ او

ای رقیب، ای دشمنِ من
دشمنِ جان و تنِ من
بُرده‌ای زیبای ما را
تو گرفتی جای ما را

لعلِ لبِ او نوشِ تو
گرمایِ عقل و هوش تو
رازِ وفاداری چو من
می‌خواند او در گوش تو

جان تو جانِ او
جانم قربانِ او

می‌خواهم از خدایش
که سر نَهم به پایش
من عاشقم برایش

جان تو جانِ او
جانم قربانِ او

او قرارِ جانِ من بود
یارِ هم‌پیمانِ من بود
از برم او را ربودی
در کنارِ او غُنودی

من رفتم و تو آمدی
آتش به جان من زدی
تا بر سرِ پیمان بُوَد
هرگز مکُن با او بدی

جان تو جانِ او
جانم قربانِ او

ز عشق او تو مستی
دل مرا شکستی
برش کنون که هستی

جان تو جانِ او
جانم قربانِ او

* * *

error: Content is protected !!