گوگوش: جاده

گوگوش جاده

جاده
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعی‌زاده
تنظیم: واروژان
خواننده: گوگوش

خدا گریه‌ی مسافرو ندید
دل نَبست به هیچکس‌و دل نبُرید
آدم‌و برای دوری از دیار
جاده رو برای غربت آفرید

جاده اسم من‌و فریاد میزنه
میگه امروز روز دل بُریدنه
کوله‌باری که پُر از خاطره‌هاس
روی شونه‌های لرزونِ منه

از تمومِ آدمای خوب و بد
از تمومِ قصه‌های خوب و بد
چی برام مونده به جز یه خاطره
نقشِ گُنگی تو غبارِ پنجره

جاده آغوشش‌و وا کرده برام
منتظر مونده که من باهاش بیام
قصه‌ی تلخ خداحافظی رو
می‌خونم با اینکه بسته هست لبام

پشت سر گذاشتن خاطره‌ها
همه‌ی عشق‌ها و دلبستگی‌ها
خیلی سخته ولی چاره ندارم
جاده . . .
فریاد میزنه . . .
بیا . . . .

تهران، ۷۱

شعر «جاده» که تقریباً آغاز جاده‌ی ترانه‌هایم بود، تمثیل عینی و ملموس سفری بود که با ذره ذره‌ی جانم، لحظه به لحظه تجربه‌اش کردم؛ و به راستی هم در سفر (طول جاده‌ی شیراز به تهران) خلق شد؛ که غروبِ دلگیرِ سفر، بغضِ سنگین دل‌کندنِ ابدی مرا از پدرم شکست (پدرم که با رفتنش تمامِ ناتمام مرا به‌همراه خویش بُرد و از آن پس ترانه‌هایم، آینه‌ی مُکررِ تکرارِ غمهای او شد) و بارانِ بی‌اختیارِ ترانه‌ی «جاده» بر طومارِ جاده‌ی دربدری‌هایم باریدن گرفت.
سال ۱۳۵۱ بود که سیاهپوش و سوگوارِ پدر تن به سفر دادم. من خود نمی‌رفتم،‌ که جاده مرا می‌بُرد. جاده مرا بی‌ترحم و تردید با کولباری از خاطره‌ها که تنها سهم و تنها ره‌توشه‌ی من از دیار عطش‌زده‌ام بود؛ دیاری که نه تنها زمینش از قهر آسمان می‌سوخت که گویی خشکسالی در آنجا به معنای اعم آن، چشمه‌های عاطفه را در عمقِ خاک خشکانده، و مزرعه‌های رفاقت را از ریشه سوزانده بود.
از سرزمین سوخته‌ام، از مزرعه‌ی خاکستر شده‌ام،‌از قحط‌سالِ عشق با داغِ رُستمِ تمامِ قصه‌های کودکی خویش،‌ می‌آمدم که باز نگردم، جاده مرا به مسلخِ من می‌بُرد.
اتوبوس راه ناهموار و پُر پیچ و خم،‌ غروبِ‌ غمگینِ جنوب را به‌سوی ظلمتِ پایتخت درمی‌نوردید و من می‌نوشتم. «جاده» را می‌نوشتم که ادامه‌ی مرثیه‌های دیگرم در سوگِ رُستمِ قصه‌هایم بود. که پیش از آن در همان تابستانِ داغِ داغداری در زادگاهم داراب آن دو مرثیه «چشم من»،‌ «دستای تو» به یادِ یارِ همیشه همسفرم،‌ پدرم، با هق‌هقِ گریه‌های سوگواری جاری شده،‌ و همانگونه بر کاغذ آمده بودند.
[از ریشه تا همیشه،‌ گزینه‌ی سی‌سال ترانه‌های اردلان سرفراز،‌ نشر البرز (آلمان)، چاپ اول ۱۳۸۰، صفحه‌ی ۱۲ تا ۱۴]

♫  LP Cover  ♫

* * *

گوگوش: بمون تا بمونم

گوگوش بمون تا بمونم

بمون تا بمونم
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعی‌زاده
تنظیم: آندرانیک آساطوریان
خواننده: گوگوش

همصدای خوبم، بخون تا بخونم
عمرِ من تو هستی، بمون تا بمونم
یه جا ابره آسمون، یه جا پُر از ستاره
یه جا آفتابیه آسمون، یه جا می‌باره
بی‌تو اما همه جا ابری و غم گرفته‌اس
ابرِ آسمون یه قطره بارونم نداره

تو اگه باشی، آسمون صافه
غصه‌ها پُشتِ کوهِ قافه
با تو من بهارم
بی‌تو شوره‌زارم
وقتی هستی خوبم
وقتی نیستی بی‌تو یه قابِ شکسته رو دیوارم

اون‌ورِ دنیا شبه، این‌ورِ دنیا روزه
یه‌جا خورشید خاموشه، یه‌جا داره می‌سوزه
بی‌تو اما شب و روز فرقی با هم نداره
تو چشمای منتظرم سیاهی موندگاره

تو اگه باشی ابرا می‌بارن
دشتای خالی پُر گُل میشن
با تو من بهارم
بی‌تو شوره‌زارم
وقتی هستی خوبم
وقتی نیستی بی‌تو یه قابِ شکسته رو دیوارم

♫  LP Cover  ♫

* * *

گوگوش: دو پنجره

گوگوش دو پنجره

دو پنجره
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعی‌زاده
خواننده:‌ گوگوش

به: پلِ همیشه جاری صدا و ترانه تا ابدیت: وارژان

توی یک دیوار سنگی
دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها
یکیشون تو، یکیشون من

دیوار از سنگِ سیاهه
سنگِ سرد و سختِ خارا
زده قفل بی‌صدایی
به لبای خسته‌ی ما

نمی‌تونیم که بجنبیم
زیرِ سنگینیِ دیوار
همه‌ی عشق من و تو
قصه هست قصه‌ی دیوار، آه . . .

همیشه فاصله بوده
بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته
شب و روزای من و تو

راه دوری بین ما نیست
اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو
دست مهربونِ باده

ما باید اسیر بمونیم
زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگه
تا رها بشیم می‌میریم، آه . . .

کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم
توی یک دنیایِ یگه
دستای هم‌و بگیریم

شاید اونجا توی دلها
دردِ بیزاری نباشه
میونِ پنجره‌هاشون
دیگه دیواری نباشه

تهران، ۱۹۶۸

♫  LP Cover  ♫

* * *

گیتی: نمی‌خواد دورغ بگی

گیتی نمی خواد دروغ بگی

نمی‌خواد دروغ بگی (با صدای امیر رسایی)
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: شموئیل زاده [حسن شماعی‌زاده]
خواننده: گیتی پاشایی

چشام از گریه مثل چشمه می‌مونه
رو لبام نیست دیگه از خنده نشونه
تو میگی زمونه این عشق‌و تموم کرد
نذار این گناه‌و گردن زمونه
وقتی که پیش منی ساکته لبهات
ولی چشم تو می‌گه تمومه حرفات
نمی‌خواد دروغ بگی، دارم می‌بینم
دیگه گرمای قدیم نیست توی دستات

دیگه از دروغِ عاشقانه گفتن
می‌دونم خسته شدی تو هم مثل من
دست به دست هم می‌دیم ولی به سردی
انگار این دستا با هم غریبه بودن
با نگات داری می‌دی راه‌و نشونم
نه تو می‌خوایی بمونی، نه من می‌مونم
اون‌ که انتظارش‌و داشتی نبودم
اگه حرفم نزنی بازم می‌دونم

♫  LP Cover  ♫

* * *

گوگوش: دو راهی

گوگوش دو راهی

دو راهی
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعی‌زاده
خواننده: گوگوش

شدیم از یادِ یکدیگر فراموش
دو راهی بین ما بگشوده آغوش
از آن عشقی که در ما شعله می‌زد
به جا مانده اجاقی سرد و خاموش

میانِ من و تو دوراهی نشسته
صدایی نمانده به لبهای بسته

به لبهای خموشِ این دو راهی
نشسته قصه‌ی غمگین رفتن
همیشه راهِ ما با هم یکی بود
ولی راهت جدا شد دیگر از من

اگر در چشم هم اشکی ببینیم
توانِ رفتن از ما می‌گریزد
برو بگذار این دیوار کهنه
به نامِ عشقِ ما در هم بریزد

میان من و تو دوراهی نشسته
صدایی نمانده به لبهای بسته

تهران، ۷۰ ـ ۶۹

در روزگار دانشجویی به پیشنهاد پسرعموی مادرم (حسین سرفرازی،‌ شاعر و روزنامه‌نگار معروف)، برای گذرانِ زندگی با رادیو ایران ـ ارکستر جوانان ـ‌ همکاری خود را به‌عنوان ترانه‌سرا آغاز کردم. هنرمندانی مثل محمد سریر، [حسن]‌ شماعی‌زاده، [حمید] پناهی، [پرویز] غیاثیان و [شهرام]‌ شاهوردی به رهبریِ دلسوزانه‌ی [ژورا]‌ میخائیلیان هسته‌ی اصلیِ آن گروه را تشکیل می‌دادند. شماعی‌زاه و من تقریباً هر روز همدیگر را در رادیو می‌دیدیم،‌ اما نه با هم سلام و علیکی داشتیم و طبیعتاً همکاری. او در کنار کار رادیو، با ارکستر گوگوش هم همکاری داشت و من مشغول درس‌خواندن و در کنارِ ترانه‌سازی که فقط اسم من بود (و نه اندیشه‌های تازه‌ای که داشتم) و هر از گاهی قلمی در مطبوعات می‌زدم. پس از یک سال که من به هزار و یک دلیل همکاریم را با رادیو قطع کردم؛ شماعی‌زاده این ملودی را که اولین آهنگِ او برای گوگوش بود به توصیه‌ی اسفندیار منفردزاده، موسیقی‌دانِ نامدارِ معاصر به من سپرد که این آغاز همکاری پُر بار و تاریخ‌ساز ما بود. آشنایی و همکاری با گوگوش را هم همین ترانه سبب شد. گوگوش از سفرِ موفقیت‌آمیزش (فستیوال آواز ایتالیا) بازگشته بود و من از سفر سوگواری و هنوز سیاه‌پوشِ پدر. گوگوش که ترانه‌های مرا از شماعی‌زاده شنیده بود و به‌قولِ خودش با آنها زندگی کرده بود آنچنان گرم و صمیمی با من روبرو شد و به تسلی سخن گفت که گویی از سالها پیش یکدیگر را می‌شناسیم. «جاده» را از شماعی‌زاده شنیده بود و حتی با آهنگ از حفظ می‌خواند و آنچنان می‌خواند که گویی مرا با تمام سنگینیِ کوله‌بارِ غمِ بر شانه‌هایم در امتدادِ جاده‌ی تنهایی آواز می‌کند.
[از ریشه تا همیشه،‌ گزینه‌ی سی‌سال ترانه‌های اردلان سرفراز،‌ نشر البرز (آلمان)، چاپ اول ۱۳۸۰، صفحه‌ی ۱۴۳ و ۱۴۴]

♫  LP Cover  ♫

* * *

داریوش: دستای تو (ترانه فیلم)

داریوش دستای تو

دستای تو
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعی‌زاده
خواننده: داریوش اقبالی
ترانه فیلم: دشنه

دستای تو
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعی‌زاده
خواننده: داریوش اقبالی
ترانه فیلم: دشنه

دستای تو
(به: برادرانم حسن، ساسان و افشین)

ای که بی‌تو خودمو تک و تنها می‌بینم
هر جا که پا می‌ذارم تو رو اونجا می‌بینم
یادمه چشمای تو پُرِ درد و غصه بود
غُصه‌ی غُربتِ تو قدِ صد تا قصه بود

یادِ تو هر جا که هستم با منه
داره عمرِ منو آتیش می‌زنه

تو برام خورشید بودی، توی این دنیای سرد
گونه‌های خیسمو دستای تو پاک می‌کرد
حالا اون دستا کجاس، اون دوتا دستای خوب
چرا بی‌صدا شده لبِ قصه‌های خوب

من که باور ندارم اون همه خاطره مُرد
عاشقِ آسمونا پشت یک پنجره مُرد
آسمون سنگی شده، خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها گریه‌هامو ندیده

یادِ تو هر جا که هستم با منه
داره عمرِ منو آتیش می‌زنه

داراب ۱۳۷۱ ـ ۱۳۷۰
[صفحات ۳۹ تا ۴۰ «از ریشه تا همیشه، گزینه‌ی سی سال ترانه‌های اردلان سرفراز»، نشر البرز ـ آلمان]

♫  LP Cover  ♫

* * *

error: Content is protected !!