مرضیه: صبح امید

مرضیه صبح امید

صبح امید
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: جواد لشکری
خواننده: مرضیه

شبی با دل به خلوتگاه رازی
مرا بُد تا سحر سوزی و سازی
من از دل، دل ز من در شکوه بودیم
هزاران غم به غمها درفزودیم

چه شبهایی که با حسرت سحر کردم
به یاد او جوانی را هدر کردم
بیا ای مرغ شب، هم‌آواز من شو
بی‌همرازم من
تو ای صبح امید، سبب‌ساز من شو
بی‌همرازم من

بیا ای مرغِ شب، هم‌آواز من شو
بی‌همرازم من
تو ای صبح امید، سبب‌ساز من شو
بی‌دمسازم من

تو که دلداده از هر دسته داری
به دلها مهر خود پیوسته داری
به هر مویی دو صد دلبسته داری
هزاران عاشق دلخسته داری

چو من دیوانه‌ای وارسته داری
به خون، صاحبدلان بنشسته داری
چه غم باشد تو را ای نازنینم
اگر پیمان من بشکسته داری

* * *

الهه: آخرین ترانه

الهه آخرین ترانه

آخرین ترانه
شعر: کریم فکور
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: الهه

این آخرین ترانه‌ی من است
این آخرین نشانه‌ی من است
شد شانه‌ام ز بار غم تهی
چون دست او به شانه‌ی من است
مست و نغمه‌خوان شدم
عشق او بهانه‌ی من است
حاصل دو روز عمر
مستی شبانه‌ی من است

مایه‌ی امید من وعده‌های او بُوَد
وعده‌های او مرا عین آرزو بُوَد
عشق او سرشت من
چشم او عدوی جان
وه که سرنوشت من
در کف عدو بُوَد
شادی‌ام ز گل و می می‌شود فزون ولی
مستی‌ام ز نگه آن فرشته‌خو بود

چو نی نغمه‌ها در گلو دارم
به دل روز و شب یاد او دارم
به جز آرزوی وصالش نیست
اگر در جهان آرزو دارم

* * *

مرضیه: داد دل

مرضیه داد دل

داد دل
شعر: عبدالله الفت
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: مرضیه

آمده‌ام سیر گل و سبزه کُنم بهانه
دستت بگیرم سوی صحرا بشوم روانه
گُلبنِ باران‌دیده
سبزه‌ی نو روییده
بزم طرب بهر تو چیده
لاله‌ی صحرا باده
کرده به جام آماده
شاهدِ گُل چهره گشاده

شکوفا شده گل بهر تماشای من و تو
نباشد ز چه در پای گلی جای من و تو
چرا رو ننمایی چو گلهای بهاری
غمین از جه نشستی؟ غم از دست که داری؟
تو را جلوه‌ی رخسار و جمال است و جوانی
که خوش باشی و دادِ دل ز دنیا بستانی

تو دلکش‌تر و شیرین‌تر از آنی
که یک لحظه به تلخی گذرانی
چرا ارزش یاری نشناسی
چرا قدر مُحبت تو ندانی
. . .

* * *

دلکش: تنهایی (اجرای دوم)

دلکش تنهایی اجرای دوم

تنهایی (اجرای اول)
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: دلکش

شب آمد، هجران باز آمد، وای از تنهایی
غم آمد، حرمان باز آمد، وای از تنهایی
عشق آمد، فکر تو آمد، یادِ تو ای مَه
در قلب سوزان باز آمد، وای از تنهایی
سپیده زد، سحر آمد، به سر آمد شب هجرانم
نیامدی تو مَه من، به لبِ من ز غمت جانم
مرغ شب بارد با من اشک غم دامن دامن
تیره‌تر گردی ای شب! چه کُنی آخر با من

ای شبِ هجران که نباشد سحری تو را
آه! ز یار من تو نداری خبری چرا
وای! چه شد آن وفا، آه! چه شد آن صفا
دور از رویت، همچو مویت
سیه کرده روز من، غم خانه‌سوز من

* * *

الهه: نی شکسته

الهه نی شکسته

نی شکسته
شعر: کریم فکور
آهنگ: جواد لشگری
خواننده: الهه

ای گل من چه کُند دلِ من؟ آرزوی تو
بی‌تو نرفته ز محفل من گفتگوی تو
شادت خواهم، گرچه خارم کردی
بی‌قرارم کردی
ای در جهان تو چاره‌ساز من
شد بی‌سحر شب دراز من
شاد و بی‌پروا سوی من بازآ
آتش دل بنشان، تا که دهم سر و جان
زان رخ مَه‌، فکن فروغی باز
کز تو شود دو دیده روشن باز
فغان که یارم ز من گسسته
بُوَد دلم چون نیِ‌ شکسته
آه! نوای شادی ز من مجو
وای! دلم شکست آن شکسته مو
به او بگو خطای او
بی‌تو گردد تبه مرا جوانی
چون تو هستی امید زندگانی

* * *
ترانه‌شناسی «جواد لشگری»

* * *

error: Content is protected !!