مرضیه: آواز دل

مرضیه آواز دل

آواز دل
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه

به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دياری که نيابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی ديوانه

از آواز دلم، زمزمه‌ی ساز دلم، من به فغانم
ای دل چه بگويم، وز شررت چه بگويم، حيرانم

تو همان شرری که خرمنِ جانِ من بسوزی
تو که با نگهی به جان من شعله برفروزی

تو که از صنمی نديده‌ای رویِ آشنایی
ز چه رو دلِ من تو اينچنين کُشته‌ی وفایی

تا تو همدمِ شب‌های منی
شبها شاهدِ تب‌های منی
همچون آتشی
شعله می‌کِشی
شمع هر انجمنی

ای دل ز تو ما را چه نصيبی بود!؟
گشتم ز تو رسوا، چه فريبی بود.
غمهای جهان را تو خريداری
آخر تنِ ما را چه شکيبی بود!؟

به کجا؟ به کجا بری‌ام ای دلِ رسوا!؟
به کجا ای دل رسوا
نکُنی تو چرا پروا!؟

*‌ * *

حمیرا: به او چه بگویم!؟ (گلهای رنگارنگ ۵۷۰)

حمیرا به او چه بگویم گلهای رنگارنگ ۵۷۰

به او چه بگویم!؟
گلهای رنگارنگ ۵۷۰
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: حمیرا

جدا ز تو ای رفته از بر من
نمانده دگر جان به پیکر من
شکفته گل و من جدا ز تو‌ام
کجا شود این قصه باور من!؟

غمت ز وجودم نرفته برون
دانم این‌که کنون
بی‌خبر ز من و روزگار منی
بود چه نیازی به باغ و گلم، ای امید دلم
آن زمان که تو گل در کنار منی

جواب دلم را بگو چه بگویم!؟
اگر ز تو پرسد، به او چه بگویم!؟
بگو چه بگویم!؟
بگو چه بگویم!؟

♫  LP Cover  ♫

* * *
مثلث هنری: پرویز یاحقی، بیژن ترقی، حمیرا

* * *

مرضیه: دامن مهتاب

مرضیه دامن مهتاب

دامن مهتاب
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده:‌ مرضیه

گر می‌ زده‌ای
از قیدِ جهان رهایی
باری ‌گذرد عمر گذران، کجایی

در دامنِ مهتاب، ای دل بی‌تاب
دارد نی و می شور دگری
ای ساقی منشین، ساغر منشان
کامشب گذرد در بی‌خبری

ای غمخوار دلم
از این تار دلم
بشنو ترانه‌ی جدایی
در این فصل بهار
گل همچون رخ یار
دارد نشانِ بی‌وفایی

ای که تو را نبُوَد ز دلم خبری
جانب ما بنما ز وفا گذری
اگر تو هم ز مایی
دور زمان نکُند چو وفا به کسی
از تو عجب که به من نکُنی نظری
حبیب من کجایی

دلدارم تو کجا هستی
دور از من تو چرا هستی
می‌سوزم می‌سازم در بزم جهان
چون شمع سحر با عشق نهان

از حالم تو نمی‌پرسی
درد من تو نمی‌دانی
از چشمم پنهانی
من دل‌نگران
تو روشنی بزم دگران

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

دلکش: آشفته

دلکش آشفته

آشفته
شعر: نواب صفا
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: دلکش

چو اسیر دام توام
رام توام ای محرم رازم
منم آن شمعی که ز شب
تا به سحر در سوز و گدازم
ای فتنه! بکُش، یا بنوازم

بی‌گناهم، بده پناهم
که از موی تو آشفته‌ترم
کُن نگاهی به خاک راهی
ای سایه‌ی لطفت به‌سرم

چه کُنم، عشقی غیر از تو نخواهم
به‌خدا محنت ریزد ز نگاهم
امیدم کو؟ جدا از او
پَرپَر شده‌ام، خاکستر شده‌ام

آزارم کُن! چو چشم خود بیمارم کُن!
من ز جفایت دلشادم
از غم عشقت خرسندم
از همه عالم بگسستم
تا که به مهرت پابندم

عشق و امیدِ صفایی
ای عشقِ من چه بلایی
کی ز وفا جانبِ ما باز آیی

* * *

error: Content is protected !!