باز کُن پنجره را، دخترکم فصل بهارست
به کناری بزن این پردۀ غمگین دلآزار
باز کُن پنجره را
تا زند دختر خورشید، بر این غمکده لبخند
تا وزد موج نسیمی به من از دامن دربند
تا دمد نور سپیدی به تو، از سینۀ البرز
تا رسد عطر دلاویز گل از سوی دماوند
باز کن پنجره را فصل بهار است
باغ، بیدار شد از خواب دی و بهمن و اسفند
برچسب: بهارانه
کیومرث پوراحمد: عشق ممنوع (کودکی نیمهتمام)
صدا: راوی حکایت باقی
اجرا: پنجشبنه ۱۳ آذر ۱۳۸۲
خانوادۀ صباحی که قوم و خویش پدر بودند روز سوم عید از شیراز رسیدند اصفهان و دیدارها تازه شد. آنها تا سیزده فروردین مهمان ما بودند. آقای صباحی با پدر، طوبی خانم ـ همسر صباحی ـ با مادر و دو پسر بزرگ صباحی با برادرها، هر کدام جفت خود را پیدا کرده بودند و سرگرمیهای خود را داشتند. گلچهره دختر آقای صباحی مانده بود بین من و خواهرم. گلچهره ده ساله بود، من یازده ساله، خواهرم نه ساله. گلچهره کلاس چهارم بود. من کلاس پنجم، خواهرم کلاس سوم. .
* * *
از «کیومرث پوراحمد» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *
ویژهنامهی نوروز
مجموعهای از ترانههای خاطرهانگیز بهاری ـ نوروزی با صدای خوانندگان مختلف و مطالب خواندنی به شکل شنیداری با موضوع بهار و نوروز که در این سایت منتشر شده است.
شکوفه میرقصد از باد بهاری (نگاهنگ)
شکوفه میرقصد از باد بهاری
شکوفه میرقصد از باد بهاری
شده سر تا سرِ دشت سبز و گُلناری
شکوفههای بیقرار، روزِ آفتابی
به صبا بوسه دهند با لبِ سُرخابی
ای شکوفه خندهی تو جلوهها دارد
آن روی زیبا نظری سوی ما دارد
دلداده بُلبُل دارد سخنها
آراید از ساز و سخن بزم چمنها
پروانه در بزم طرب آمده تنها
بادِ بهاری با بیقراری
شکوفه پَرپَر کُند و لاله پریشان
به هر طرف دستِ صبا گشته گُل افشان
شکوفه میرقصد از باد بهاری
شده سر تا سرِ دشت سبز و گُلناری
عطر جانپرور گُل میبرد هوشم
نغمهی مُرغِ چمن کرده خاموشم
ای شکوفه خندهی تو جلوهها دارد
آن روی زیبا نظری سوی ما دارد
* * *
خاطرهی سفرهی عید مادر (هوشنگ حسامی)
. . . و سال را همچنین با یاد عزیزانی که جایشان خالی، اما گرمی حضورشان در یاد و خاطرات ما زنده و روشن است به پایان میبریم. یاد آنهایی که دوست میداریم و داشتیمشان و امروز کنارمان نیستند؛ گرامی.
« . . . دیگر بچهها را نمیدانم. ولی من حالا چند سالی است که به یاد مادر، گل سرخی را کنار کاسۀ ماهیهای سرخ میگذارم و وقتی سال تحویل میشود گل را میبوسم. و عجیب است که بوی مادر میدهد.»
* * *
احمد شاملو: من و تو، درخت و بارون (مجموعه ترانهها)
به زبان محاوره و شکستهنویسی «احمد شاملو» را در شعر، بیشتر با سرودههایی چون «پریا» و «قصهی دخترای ننه دریا» بهیاد داریم. خود او در این باره گفته است:
ادامه خواندن احمد شاملو: من و تو، درخت و بارون (مجموعه ترانهها)
عید یعنی: زندگی (وبلاگخوانی ـ دلتنگستان)
«اینجا عید، هم گران است؛ هم نایاب است. جنسش هم مرغوب نیست. نه طعم دارد؛ نه رنگ و نه بوی سر پل تجریش را میدهد. یادم باشد این بار که به خانه آمدم مقداری عید بیاورم؛ برای زندگی لازم است. عید، یعنی زندگی.»
وبگردهای قدیمی حتما وبلاگ «دلتنگستان» را بهیاد دارند. در سالهای پیش از پیدایش «فیسبوک»، دوران خوشی که وبلاگستان اینچنین متروک و خالی از سکنه نشده بود، درست ده سال پیش (مارس ۲۰۰۴) این بهاریهٔ کوتاه در آن منتشر شد. حدیث نفس بود و حرف و سوز دل خیلیها از جمله من که راوی حکایت باقی باشم. آن مطلب را در همانسال گفتاری کردم و ماند تا امروز که در آستانهٔ نوروز دوباره آن را شنیدم و انگار همین دیروز بود و حرف و حسرت هنوز من و شاید خیلیهای دیگر.
* * *
● از وبلاگ «دلتنگستان»: آمریکار
* * *
فریدون مشیری: بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
با اینکه «فریدون مشیری» این شعر را برای خوانده شدن بهشکل ترانه نسروده بود ولی چنان مورد پسند اهل موسیقی واقع شد که بعدها چند اجرای متفاوت با صدای خوانندگان مختلف از آن ساخته و اجرا شد. اگر شما هم نمونههایی دیگری سراغ دارید، بفرستید تا به این مجموعه اضافه شود.
قمرالملوک وزیری: موسم گل (مجموعه ترانهها)
موسم گل
شعر: حسن وحید دستگردی
آهنگ: موسی معروفی
خواننده: قمرالملوک وزیری
حکایت ترانه «بهار دلنشین» به روایت «بیژن ترقی»
ایشون [داود پیرنیا] یه روز منو صدا کرد و گفت: «آقای ترقی، یک کاری اینجا ما ضبط کردیم مالِ آقای روحالله خالقیست. این، شعر نداره. این رو آهنگش رو من میذارم رو ضبط صوت، تا شما بشنوید من میرم تا استودیو شماره هشت و برمیگردم، ببینم نظرتون راجع به این آهنگ چیه!؟»