دکلمه و شعر: شهیار قنبری
آهنگ: حسن شماعیزاده
تنظیم آهنگ: منوچهر چشمآذر
خواننده: حسن شماعیزاده
برچسب: حسن شماعیزاده
اردلان سرفراز (صدای شاعر) دو پنجره: گوگوش
دو پنجره
شعر و دکلمه: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعیزاده
تنظیم آهنگ: واروژان
ترانهخوان: گوگوش
من کویرم ای خدا (نگاهنگ)
خدایا، خدایا! کویرم، کویرم
بگو ابر بباره، میخوام جون بگیرم
اردلان سرفراز (صدای شاعر) مرداب: حسن شماعیزاده
مرداب
شعر و دکلمه: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعیزاده
تنظیم آهنگ: سیمون آوانسیان
ترانهخوان: حسن شماعیزاده
ادامه خواندن اردلان سرفراز (صدای شاعر) مرداب: حسن شماعیزاده
گوگوش: من و تو
من و تو
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعیزاده
تنظیم آهنگ: واروژان
خواننده: گوگوش
♫ LP Cover ♫
* * *
حسن شماعیزاده: مرداب (اولین ترانه)
مرداب
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعیزاده
خواننده: حسن شماعیزاده
[به: داوید یکیازاریان [داویت یقیازاریان]
میون یه دشت لخت
زیر خورشیدکویر
مونده یک مرداب پیر
توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیر
از همه دنیا جدام
داغ خورشید رو تنم
زنجیر زمین به پام . . . آه . . .
من همونم که یه روز
میخواستم دریا بشم
میخواستم بزرگترین
دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم
تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم
تا به فردا برسم . . . آه . . .
اولش چشمه بودم
زیر آسمون پیر
اما ازبختِ سیاه
راهم افتاد به کویر
چشم من به اونجابود
پشتِ اون کوهِ بلند
اما دستِ سرنوشت
سر رام یه چاله کند . . . آه . . .
توی چاله افتادم
خاک منو زندونی کرد
آسمون هم نبارید
اونم سر گرونی کرد
حالا یه مرداب شدم
یه اسیرِ نیمهجون
یه طرف میرم تو خاک
یه طرف به آسمون
خورشید ازاون بالاها
زمینم ازاین پایین
هی بُخارم میکُنن
زندگیم شده همین
با چشام مردنمو
دارم اینجا میبینم
سرنوشتم همینه
من اسیرِ زمینم
هیچی باقی نیست ازم
قطرههای آخره
خاکِ تشنه همینام
داره همراش میبره
خشک میشم تموم میشم
فردا که خورشید میاد
شن جامو پُر میکُنه
که میاره دستِ باد . . . آه . . .
تهران ۷۲ ـ ۷۱
♫ LP Cover ♫
* * *
منوچهر سخایی: نگو خداحافظ
نگو خداحافظ
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعیزاده
تنظیم آهنگ: آندرانیک آساتوریان
خواننده: منوچهر سخایی
با من هرگز نگو خداحافظ
نگو که ما حرفی برای گفتن نداریم
من میدونم، تو هم که میدونی
من و تو دور از هم طاقت موندن نداریم
کاش خدا تورو ازم دور نکُنه
طعم بوسههامونو شور نکُنه
ماهی عشقمون هنوز جون داره
رگای قلبمون هنوز خون داره
بیا به هم امید فردا بدیم
ماهی رو باز به دست دریا بدیم
دنیا که با ما سر دعوا داره
امروز یه غم، فردا هزار تا داره
بمون برام که بی تو چشم های من
برای گریههاش یه دریا داره
کاش خدا تورو ازم دور نکُنه
طعم بوسههامونو شور نکُنه
♫ LP Cover ♫
* * *
ترانه شناسی جهانبخش پازوکی (منوچهر سخایی)
* * *
گوگوش: من و گنجشکهای خونه
من و گنجشکهای خونه
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعیزاده
تنظیم آهنگ: واروژان
خواننده: گوگوش
ای چراغِ هر بهانه
از تو روشن، از تو روشن
ای که حرفایِ قشنگت
منو آشتی داده با من
منو گنجشکایِ خونه
دیدنت، عادتمونه
به هوایِ دیدنِ تو
پَر میگیریم از تو لونه
باز میایم که مثلِ هر روز
برامون دونه بپاشی
منو گنجشکا میمیریم
تو اگه خونه نباشی
همیشه اسم تو بوده
اول و آخر حرفام
بس که اسم تو رو خوندم
بوی تو داره نفسهام
عطرِ حرفای قشنگت
عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون
سُرخه گونههای عاشق
شعر من رنگ چشاته
رنگِ پاکِ بیریایی
بهترین رنگی که دیدم
رنگِ زردِ کهربایی
منو گنجشکای خونه
دیدنت، عادتمونه
به هوای دیدن تو
پَر میگیریم از تو لونه
تهران، ۷۱ ـ ۷۰
سال آخر دانشکده با پسرعمهام ـ احمد بهارلو ـ دوست و همبازیِ روزگارِ کودکی؛ آپارتمانی را در امیرآباد اجاره کرده بودیم. خانهای دو طبقه که در طبقهی اولِ آن صاحبانِ خانه ـ آقا و خانم زندیه ـ و در طبقهی زیر ما زندگی میکردیم.
احمد که دانشجوی اقتصاد بود و درمطبوعات هم قلم میزد اولین شنوندهی کارهای تازهی من بود. همانگونه که اولین شعرم را هم سالها پیش از آن در داراب برای او خوانده بودم، و او هم جزو اولین کسانی بود که باعث شدند من شعر را جدی بگیرم. در جریان حرکتهای اعتراضی دانشجویان با کسی آشنا شده بودم که ترانهی «همزاد» هم مثل این ترانه، تکرارِ تاثیر حضور اوست. اما من هنوز همانگونه که از ترانههایم پیداست، بهدنبال جواب بودم که از این همه چهرههای گوناگون، کدام چهرهی واقعی عشق است. «پرسش» عشق را هنوز پاسخی قانعکننده نیافته بودم. با همخانهام ـ احمد ـ که عشق و عادت را بهگونهای دیگر به گفتگو و تفسیر پرداختیم. اما بهجای جواب به پرسشی دیگر رسیدیم: مرزِ میان عشق و عادت کجاست!؟
«من و گنجشکهای خونه» عاشقیم یا عادت عاشقانه داریم!؟ با عشق آغاز کردهایم اما انتظارِ هر روزی عادت نیست!؟
[حسن] شماعیزاده هوشیارانه با احساس و استعدادی غریزی، نابترین ملودی را از عاشقانهترین گوشههای موسیقیِ ایرانی گرفت و ردای قامتِ این ترانهی عاشقانه کرد و زندهیاد واروژان با برگردانِ زبانِ موسیقی ایرانی به زبانِ جهانی موسیقی و ترجمهی کلامِ من به زبانِ سازها، آن را با صدای عاشقی از گلوی زخمی «شکایت» ـ گوگوش ـ به جاودانگی رساند.
در ارتباط با مفهوم شعر، یکی از کاملترین ملودیها و تنظیمهایِ تاریخِ موسیقیِ پاپِ ایران را دراین سمفونیِ ماندنی با اجرای فراموشنشدنیِ گوگوش میشنویم. برای خودِ من همیشه شنیدنِ این ترانه تازگی و طراوت دارد و مرا به شهر خاطرههای گمشده میبرد. انگار همین دیروز بود که در استودیوی «الکوردوبس» با گوگوش، شماعیزاده، و زندهیاد واروژان شبهای بسیاری را برای پیدا کردنِ حسِ واقعیِ این شعر و ملودی در طنینِ صدای خواننده بیآنکه در خواندن به نُتهای ملودیِ آواز لطمهای وارد شود، به سحر رساندیم. تا پیدا کردنِ زبانِ واقعیِ حسِ ترانه و پیادهکردنِ آن در صدای خواننده، حدود یک هفته ما چهار نفر فقط برای خُفتن استودیو را ترک میکردیم و دوباره پس از چند ساعت استراحت، عاشقانه کارِ خویش را پی میگرفتیم.
[از ریشه تا همیشه، گزینهی سیسال ترانههای اردلان سرفراز، نشر البرز (آلمان)، چاپ اول ۱۳۸۰، صفحهی ۱۷۴ و ۱۷۵]
* * *
♫ LP Cover ♫
* * *
رامش: غروبا قشنگن
رامش: همزاد
همزاد
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعیزاده
تنظیم ارکستر: واروژان
خواننده: رامش
عشق لالایی بارون تو شباست
نمنم بارون پشتِ شیشههاست
لحظهی شبنم و برگِ گلِ یاس
لحظهی رهایی پرندههاست
تو خودِ عشقی که همزاد منی
تو سکوتِ من و فریادِ منی
تو خود عشقی که شوق موندنی
غم تلخ و گُنگِ شعرای منی
وقتی دنیا درد بیحدی داره
تویی که فریاد دردای منی
تو خودِ عشقی که همزاد منی
تو سکوتِ من و فریادِ منی
دستای تو خورشید و نشون میدن
چشمای بستهمو بیدار میکُنن
صدای بال پرنده رو، لبات
تو گوشام دوباره تکرار میکنن
زندگی وقتی که بیزاری باشه
روز و شبهاش همه تکراری باشه
شاید عشق برای بعضی عاشقا
لحظهی بزرگ بیداری باشه
عشق لالایی بارون تو شباست
نمنم بارون پشتِ شیشه هاست
لحظهی عزیز با تو بودنه
آخرین پناهِ موندنِ منه
تو خودِ عشقی که همزاد منی
تو سکوتِ من و فریادِ منی
♫ LP Cover ♫
* * *