دو پنجره
شعر و دکلمه: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعیزاده
تنظیم آهنگ: واروژان
ترانهخوان: گوگوش
دو پنجره را خیلی پیشتر از جاده نوشته بودم. سال ۱۳۴۸. زمزمههای دلتنگی یکی از شبهای بیشمارِ پرسهگردی منِ تنهای روستایی که هنوز تهرانِ بزرگ برایم هوای غربت داشت. گوشهای در قهوهخانهای که دیگر آنروزها اسمش را «کافه تریا» گذاشته بودند. جایی در تقاطع خیابان ملک با جاده قدیم شمیران، از پنجرهی رو به خیابان (جنوب به شمال) روبرویم در ساختمانی تقریبا کهنه، دو پنجرهی قدیمی که در عین نزدیکی، گویی فرسنگها و سالها از هم دور بودند، با منِ تنها زبان به گفتگو گشودند، که همانجا در همان قهوهخانه هنوز پاسی از شب نگذشته ترانه را نوشته و بدون تصحیحِ حتی یک کلمه پاکنویس کردم.
در مورد این ترانه حرفها بسیار است، اما در حقیقت این شعر را آن دو پنجره گفتند و من نوشتم. حال اگر این ترانه و چند ترانه دیگر من از جمله «مرداب»، «قلندر» و . . . سیر تفکر عرفانی دارند و فلسفهی والای تصوفِ شرق در آنها چهره مینماید، دلیل اشتیاق، علاقه و ارادت من به این مکتب انسانساز بوده و هست، که در جستجوی ابدیم بهدنبال معنای ناب و خداگونهی انسان همیشه گذارم به اینسوی میافتد.
من در پی خویشم به تو برمیخورم اما
در تو شدهام گم که به من دسترسی نیست
تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش
دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست
به هر تقدیر، پیش از سفرم، سفر مرثیهسازم به زادگاهم، این شعر را هم به همراه چند شعر دیگر به [حسن] شماعیزاده سپرده بودم که او آهنگش را هم به زیباترین، کاملترین و ماندنیترین گونه ساخته بود و همچنین شادروان واروژان با تنظیم جاودانهی خود، با دو اجرای مختلف یکی برای صدای خانم گوگوش و دیگری برای صدای آقای فریدون فروغی به آن ابدیت بخشیده بود که به دلایل بسیار از جمله سیاسی، اجازه پخش با صدای آقای فروغی داده نشد.
از ریشه تا همیشه، گزینهی سیسال ترانههای اردلان سرفراز، نشر البرز (آلمان)، چاپ اول ۱۳۸۰، صفحهی ۳۶ تا ۳۸
به: پلِ همیشه جاری صدا و ترانه تا ابدیت: وارژان
توی یک دیوار سنگی
دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته دو تا تنها
یکیشون تو، یکیشون من
دیوار از سنگِ سیاهه
سنگِ سرد و سختِ خارا
زده قفل بیصدایی
به لبای خستهی ما
نمیتونیم که بجنبیم
زیرِ سنگینیِ دیوار
همهی عشق من و تو
قصه هست قصهی دیوار، آه . . .
همیشه فاصله بوده
بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته
شب و روزای من و تو
راه دوری بین ما نیست
اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو
دست مهربونِ باده
ما باید اسیر بمونیم
زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگه
تا رها بشیم میمیریم، آه . . .
کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم
توی یک دنیایِ یگه
دستای همو بگیریم
شاید اونجا توی دلها
دردِ بیزاری نباشه
میونِ پنجرههاشون
دیگه دیواری نباشه
تهران، ۱۹۶۸
* * *
ترانههای «اردلان سرفراز» با دکلمه و صدای شاعر در این سایت:
● پرسش (گوگوش)
● دو پنجره (گوگوش)
● حادثه (داریوش اقبالی)
● مرداب (حسن شماعیزاده)
● سوغات (وقتی میایی صدای پات) (هایده)
● شانههایت را برای گریه کردن دوست دارم (هایده)
* * *