کیومرث پوراحمد: روز اول دبستان (کودکی نیمه‌تمام)

کیومرث پوراحمد
صدا: راوی حکایت باقی
اجرا: سه شنبه اول مهر ۱۳۸۲

«. . . «آ» بعد هم «ب». نقطۀ «ب» را که گذاشتم، ضربۀ چوب آمد توی سرم. یعنی اشتباه نوشته بودم؟

کلمۀ «آب» را؟ نه، اشتباه نبود. با آن‌همه شور و شوق آموختن، «آب»، «بابا» و چند کلمۀ دیگر را پیش از مدرسه یاد گرفته بودم. پس چرا چوب می‌خوردم؟ این راه و رسم مدرسه است که روز اول، کلمۀ اول، بزنند توی سرت؟

نمی‌دانم آن‌روز، روز چندم مهر بود هر روزی بود، برای من روز اول مدرسه بود. . .»

کیومرث پور احمد روز اول دبستان

لینک‌های مرتبط با مطلب در این سایت:
«آهای معلم بد» سرود و دکلمه «شیهار قنبری»
خاطره‌ای تلخ از روز اول مدرسه به نقل از «کیومرث پوراحمد»
«تسبیح» نوشته: هوشنگ مرادی کرمانی (داستان‌های مجید)
یادی از «اول مهر»، روز شروع مدارس در ایران (نوشته‌‌ای از: راوی حکایت باقی)
«اولی‌ها» فیلمی از «عباس کیارستمی» (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)

* * *
از «کیومرث پوراحمد» در سایت «راوی حکایت باقی»

* * *

«تجربه» خاطره‌نوشته‌ای از «امیر نادری»

امیر نادری تجربه

« تجربه »
خاطره‌نوشته‌ای از: امیر نادری
با صدای: راوی حکایت باقی
اجرا: جمعه ۷ شهریور ۱۳۸۲

ادامه خواندن «تجربه» خاطره‌نوشته‌ای از «امیر نادری»

عید یعنی: زندگی (وبلاگخوانی ـ دلتنگستان)

ماهی قرمز عید

«اینجا عید هم گران است، هم نایاب است. جنس‌ش هم مرغوب نیست. نه طعم دارد، نه رنگ و نه بوی سر پل تجریش را می‌دهد. یادم باشد این بار که به خانه آمدم، مقداری عید بیاورم. برای زندگی لازم است. عید یعنی زندگی.»

ادامه خواندن عید یعنی: زندگی (وبلاگخوانی ـ دلتنگستان)

خاطره‌ی سفره‌ی عید مادر (هوشنگ حسامی)

سفره هفت سین

. . . و سال را همچنین با یاد عزیزانی که جایشان خالی، اما گرمی حضورشان در یاد و خاطرات ما زنده و روشن است به پایان می‌بریم. یاد آن‌هایی که دوست‌ می‌داریم و داشتیم‌شان و امروز کنارمان نیستند؛ گرامی.

« . . . دیگر بچه‌ها را نمی‌دانم. ولی من حالا چند سالی است که به یاد مادر، گل سرخی را کنار کاسۀ ماهی‌های سرخ می‌گذارم و وقتی سال تحویل می‌شود گل را می‌بوسم. و عجیب است که بوی مادر می‌دهد.»

* * *

بهروز وثوقی: نخستین عشق (از کتاب زندگی‌نامه)

بهروز وثوقی پوری بنایی

شاید اگر نه همه، ولی اکثر ما پدیدۀ «نخستین عشق» را در گذشتۀ نوجوانی و جوانی‌مان به نوعی تجربه کرده باشیم. عشقی که رد خاطرۀ پاک و معصومش هنوز هم در گذر یاد و خاطرات ما باقی مانده. تجربۀ نخستین عشق «بهروز وثوقی» را به‌نقل از کتاب زندگی‌نامۀ او بشنوید!

ادامه خواندن بهروز وثوقی: نخستین عشق (از کتاب زندگی‌نامه)

جمال میرصادقی: این برف، این برف لعنتی!

جمال میرصادقی نویسنده

«این برف، این برف لعنتی»
نوشته‌ی: جمال میرصادقی
با صدای: راوی حکایت باقی
اجرا: پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۸۲

جمال (حسین) میرصادقی در سال ۱۳۱۲ خورشیدی در تهران به‌دنیا آمد و فارغ‌التحصیل دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، در رشتۀ ادبیات فارسی است.

جمال میرصادقی، مشاغل گوناگونی داشته است: معلم، کتابدار در دانشسرای تربیت معلم، کارشناس آزمون‌سازی در سازمان اداری و استخدامی کشور و مسئول اسناد قدیمی در سازمان اسناد ملی ایران.

در دورۀ دراز کار نویسندگی، او داستان‌های کوتاه و بلند بسیار و چند رمان نوشته که برخی از آنها به زبان‌های آلمانی، انگلیسی، ارمنی، روسی، رومانیایی، عبری، عربی، مجاری و هندو ترجمه شده‌اند.

از آثار منتشر شده او می‌توان مجموعه داستان‌های: «مسافرهای شب»، «گل‌های تماشا و گل زرد»، «درازنای شب»، «این شکسته‌ها»، و «نه آدمی ـ نه صدایی» را نام برد.

داستان کوتاه «این برف، این برف لعنتی» برگرفته از مجموعۀ «چشم‌های من، خسته» از این نویسنده است.

* * *

error: Content is protected !!