خانوادۀ صباحی که قوم و خویش پدر بودند روز سوم عید از شیراز رسیدند اصفهان و دیدارها تازه شد. آنها تا سیزده فروردین مهمان ما بودند. آقای صباحی با پدر، طوبی خانم ـ همسر صباحی ـ با مادر و دو پسر بزرگ صباحی با برادرها، هر کدام جفت خود را پیدا کرده بودند و سرگرمیهای خود را داشتند. گلچهره دختر آقای صباحی مانده بود بین من و خواهرم. گلچهره ده ساله بود، من یازده ساله، خواهرم نه ساله. گلچهره کلاس چهارم بود. من کلاس پنجم، خواهرم کلاس سوم. . .
برچسب: کیومرث پور احمد
کیومرث پور احمد: شهرزاد قصهگو (کودکی نیمهتمام)
شهرزاد قصهگوی ما، کم دستو دل باز نبود. بهجز داستانهای شب، داستانهای دیگری هم روایت میکرد که هر یک در جای خود دنیای دیگرتری میساخت برای ما. دنیای «جانیدالر» که میتوانستی با رمز و رازهایش همراه شوی، سرنخ تبهکاریها را بگیری و بروی جلو و کشف کنی که واقعا جانیدالر از کجا فهمید. . .؟»
ادامه خواندن کیومرث پور احمد: شهرزاد قصهگو (کودکی نیمهتمام)
کیومرث پور احمد: پیروزی بزرگ (کودکی نیمهتمام)
خانم عاطفی، عامل پیوند من شد با رادیو و برنامۀ کودک رادیو و مسابقههای آن. یکبار سوال مسابقۀ برنامۀ کودک در بارۀ حیوانی بود که شاخهای بلند پیچپیچ دارد و در جنگل زندگی میکند. گوینده که سوال را مطرح کرد، فریاد کشیدم «گوزن!».
کیومرث پور احمد: پرده بسته میشود (کودکی نیمهتمام)
در کتابهای درسی چیزکی از شاهنامه و بوستان و گلستان آمده بود که تصور میکردم اینها کتابهایی بوده است که حالا دیگر نیست. و همین مقدارش باقی مانده است که در فارسی ما هست.
ادامه خواندن کیومرث پور احمد: پرده بسته میشود (کودکی نیمهتمام)
کیومرث پور احمد: سنتور (کودکی نیمهتمام)
اصلا نمیتوانستم تصور کنم توی گونی کنفی که معمولا کلهقندو پیاز و سیبزمینی میریزند، چه چیز ممکن است باشد. آهسته و با احتیاط در گونی را باز کرد؛ جعبهای شکیل و چوبی بیرون آورد. ویلن نبود. ویلن را قبلا دیده بودم. ولی میدانستم یک جور ساز است. سنتور بود. درش را باز کرد. به سیمهایش دست کشید. مضرابها را برداشت و نواخت. معلوم بود تمرین داشته است. .
کیومرث پور احمد: روز اول دبستان (کودکی نیمهتمام)
«اولین روز مدرسه»
خاطرهنوشتهای از: کیومرث پوراحمد
از فصل پنجم کتاب «کودکی نیمهتمام»
با صدای: راوی حکایت باقی
اجرا: سه شنبه اول مهر ۱۳۸۲
ادامه خواندن کیومرث پور احمد: روز اول دبستان (کودکی نیمهتمام)