رفتم که رفتم
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه
* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
رفتم که رفتم
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه
* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
چند دوبیتی از سرودههای هوشنگ ابتهاج (سایه) با صدای خوانندگان مختلف.
یدالله رویایی ترانهسرا نبود، گرچه چند شعر هم برای ترانه شدن سروده و تقریبا همه را «محمد نوری» خوانده است. یادشان شاد و گرامی باد.
در آن سالها اینطور بود که خوانندگان ترانه توسط آهنگسازان «کشف» میشدند. دلکش را مهدی خالدی کشف کرده بود و حمیرا و هایده از کشفیات استاد علی تجویدی بودند. گرچه خواننده بعد از جا افتادن و به شهرت رسیدن خود انتخاب میکرد که با کدام آهنگساز و ترانهسرا کار کند. آنچنان که حمیرا بعدا همسر و همکار پرویز یاحقی شد؛ و دلکش بهترین کارهایش با آهنگی از ساختههای علی تجویدی بود.
ادامه خواندن نوای ساز «علی تجویدی» صدای رسای «دلکش» (ترانههای مشترک)
پیشینهی سرودهای انقلابی در ایران به سالهای آغازین دههی پنجاه خورشیدی و سرودهای «کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی» میرسد که روی چند صفحهی گرامافون باقی مانده است.
در جلد یازدهم از مجموعهی «کتاب کوچه» ـ کار سترگ احمد شاملو ـ رسیدم به مدخل «صبر و جخت». خرافهای قدیمی در باورهای مردمی که حتما با آن آشنا هستید. یادم آمد از ترانههایی که به این موضوع پرداختهاند. (به راستی چیزی هست در این دنیا که ایرانی باذوق در بارهی آن شعر و ترانهای نسروده باشد!؟) چند تایی از آنها را در جعبه موسیقی این صفحه گذاشتم. شنیدنشان خالی از لطف نیست.
از بودن و سرودن
محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)
جمشید شیبانی از اولین خوانندگان ترانههای «نشاطانگیز» بود. ترانههایی که بعدها به «پاپ ایرانی» شهرت یافت. او با ترانهای به نام «بیتو» با شعر و آهنگی از ساختههای نعمت مینباشیان و بهعنوان خواننده شروع به فعالیت کرد. ترانهی بعدی باز در همین سبکِ تازه «دلبر نیکو» نام داشت. این ترانه با نام «زندگی خوب است» هم شناخته میشود و در سالهای اخیر خوانندگانی نیز آن را باز خوانی کردهاند. گفته شده شعر ترانه را هم جمشید شیبانی سروده است؛ در شناسنامهی ترانه اما شاعر و آهنگساز را نعمت مینباشیان نوشتهاند.
جمشید شیبانی البته دستی نیز در سرودن شعر و ساختن آهنگ داشت. او همچنین در عرصهی سینما از تهیهی اخبار سینمایی و کارگردانی گرفته تا تهیهکنندگی و نوشتن فیلمنامه فعال و نامی شناختهشده بود. با اینوجود، آنچه یادآور نام و اوج کارنامهی فعالیتهای هنری اوست، اجرای ترانهی «سیمینبری» است و همین هم خواهد بود.
زندگی خوب است که گیری دلبری نکو
تا فروشی هر دو جهان بر یک تار مو
خندهاش عشق است و روح است و جان است
رویش آمیز هر دو جهان است
چون نگاهش یکسو، روی ماهش بر او
تاب سنبل بوی گل دارد این گیسو
یک نگاه یار من میبَرد صبر و قرار من
کُند شکار دل و جان من مثال شیر نر
دیدم چشم مستِ یار، روی مهوش نگار
با خود بُرده دل و دینم نموده چنینم
بر دیدهی گریانم دلتنگ است آن مهرو
دمی جبران کُن با رویش بیمهری او
* * *
در تاریخ شعر معاصر ایران از «حسین منزوی» بهعنوان شاعری غزلسرا نام برده میشود. در سالهای دور اما او در تلاش معاش ترانه هم میسرود و بیشتر با اسم مستعار «مهرداد» از آنجمله یکی هم ترانهی «آروزها» با صدای گرم و خاطرهانگیز «محمد نوری» (نمیشه غصه ما رو یه لحظه تنها بذاره).