شفیعی کدکنی: از بودن و سرودن (مجموعه ترانه‌ها)

شفیعی کدکنی از بودن و سرودن

از بودن و سرودن
محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)

از بودن و سرودن

صبح آمده‌ست، برخیز!
بانگِ خروس گوید:
وین‌خواب و خستگی را
در شطِ شب رها کُن!
مستانِ نیم‌شب را
رندانِ تشنه‌لب را
بارِ دگر به فریاد
در کوچه‌ها صدا کُن
خواب دریچه‌ها را
با نعره‌ی سنگ، بشکن!
بارِ دگر به شادی
دروازه‌های شب را
رو بَر سپیده
وا کُن!

بانگِ خروس گوید:
فریادِ شوق بفکن!
زندانِ واژه‌ها را، دیوار و باره بشکن!
و آوازِ عاشقان را
مهمانِ کوچه‌ها کُن
زین بر نسیم بگذار
تا بگذری از این بَحر
وز آن دو روزنِ صبح
در کوچه باغ مستی
بارانِ صبحدم را
بر شاخه‌ی اقاقی
آیینه‌ی خدا کُن!

بنگر جوانه‌ها را، آن ارجمندها را
کان تار و پودِ چرکین
باغ عقیمِ دیروز
اینک جوانه آورد
بنگر به نسترن‌ها
بر شانه‌های دیوار
خوابِ بنفشگان را
با نغمه‌ای در آمیز
و اشراقِ صبحدم را
در شعرِ جویباران
از بودن و سرودن
تفسیری آشنا کُن!
بیداریِ زمان را
با من بخوان به‌فریاد
ور مردِ خواب و خُفتی
رو سَر بِنه به بالین
تنها مرا رها کن

محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)
از مجموعه‌ی: کوچه‌باغهای نیشابور

* * *

از «شفیعی کدکنی» در این سایت:
بوسه‌های باران
از بودن و سرودن
جرس (بگو به باران)
شهر خاموش من (خموشانه)
سفر بخیر (به کجا چنین شتابان)
ترانه‌هایی بر اساس سروده‌های شفیعی کدکنی
حکایت مهدی اخوان‌ثالث و کوهنوردی «اشکبوس»
توضیحاتی در باره غزل «رو سر بنه به بالین» مولوی

* * *

error: Content is protected !!