از «سیروس طاهباز» و همسرش «پوران صلحجو» در فرصتی دیگر بیشتر خواهم نوشت. ماجرای شب عروسی این دو نفر اما خود حکایتیست و حاشیههایی داشته که اینجا و آنجا هم روایت شده است و شاید خوانده باشید. دست بر قضا از این شب عروسی چندین عکس وجود دارد که از برکت حضور «فروغ فرخزاد» در آن، به انتشار عمومی هم رسیده است که حتما دیدهاید.
دسته: نشر و نوشته
نادر ابراهیمی: بزی که گم شد (نوشتاری)
بُزی که گم شد
نویسنده: نادر ابراهیمی
تصویرگر: یوتا آذرگین
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۰
مکالمات دو زاری!
حقالمکالمه تفن در شهر و شمیرانات
به اطلاع کلیه اهالی محترم پایتخت میرساند که حقالمکالمه هر نوبت تلفنهای عمومی در شهر و شمیرانات فقط دو ریال میباشد. خواهشمند است از پرداخت مبلغ اضافه خودداری و متخلفین را به شرکت سهامی تلفن ایران معرفی فرمایند. [روزنامه اطلاعات، دوشنبه، ۵ اسفند ماه ۱۳۳۳]
راز محبوبیت!
اولین نسخهی زنخوان از شاهنامهی فرودسی
در معرفی این حماسهسرای مشهور ایرانی که شهره در جهان نیز هست گمانم چیزی بیشتر از آنچه که همگان میدانند و شما نیز میدانید نتوان نوشت. نامش «ابوالقاسم» بود و در روستای «باژ» از توابع «توس» بهدنیا آمد و سوابقی از ایندست.
آبتنی «مارال» در زلال آبگیر در رمان «کلیدر»
محمود دولتآبادی در یکی از اولین گفتوگوهای خود در بارهٔ چگونگی خلق رمان «کلیدر» میگوید: ادامه خواندن آبتنی «مارال» در زلال آبگیر در رمان «کلیدر»
نقل تنشُستن «شیرین» در نمایشنامهی «شهر قصه»
تنشویی «شیرین» در چشمه و نظارۀ «خسرو»
(پردهخوانی «شتر» در پردۀ سوم نمایشنامۀ «شهر قصه»)
ابراهیم نبوی ـ چهار تابلو
ابراهیم نبوی ـ شش چکمه
شش چکمه
نوشتهٔ: ابراهیم نبوی
خاطرات «تاجالسلطنه» دختر ناصرالدینشاه قاجار
تاجالسلطنه دختر ناصرالدینشاه قاجار، و مادر او توران السلطنه دخترعموی شاه بود. در حرمسرا، دایهای از کنیزان سیاه دربار او را بزرگ کرد. در حرمسرا، دایهای از کنیزان سیاه دربار او را بزرگ کرد. هفتساله بود که به مکتب فرستاندش. دو سال بیشتر به مکتب نرفت. اگرچه عزیزالسلطان، ملیجک معروف، دلباخته و خواهان او بود، اما دخترک را به حسنخان شجاعالسلطنه، پسر محمدباقر خان سردار اکرم، شوهر دادند که او نیز کودکی بود همسن و سال تاجالسلطنه.