« . . . گریه نکن خواهرم. در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هر درختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟» [بند آخر از رمان «سووشون» نوشتۀ سیمین دانشور]
دسته: یادنامهها و یاد ماندهها
سیمین بهبهانی: دوباره میسازمت وطن (مجموعه ترانهها)
«دوباره میسازمت وطن»
سرودهٔ: سیمین بهبهانی
آهنگساز: داریوش اقبالی
تنظیم آهنگ: اریک آرکانت
ترانهخوان: داریوش اقبالی
ادامه خواندن سیمین بهبهانی: دوباره میسازمت وطن (مجموعه ترانهها)
جیوان گاسپاریان (نگاهنگ)
امروز (۲۴ آوریل)، مصادف است با سالگرد قتلعام ارامنه. در همین صد سال گذشته «نسلکُشی» و اقدام به نابود کردن اقوام و آدمها به امر دولتمردان و زورمدارن دنیای سیاست، شاید بیشتر از تمام مواردیست که در طول تاریخ مکتوب آمده است. از آمریکا و آفریقای سیاه بگیر تا اروپای سفید و آسیای میانه. (صحبت از «عیسی» و «موسی» و «محمد» نابجاست ـ قرن «موسیچمبه»هاست.) [+]
قطعه آهنگی از ساخته ـ نواختههای «جیوان گاسپاریان»، دودوکنواز نامآشنای ارمنی است و بهگوش من همواره انگار سنگینی اندوه آن هزارانهزار آدمی که در هزارهٔ بیزار ما ندانستند به کدامین گناه کُشته و زار شدند.
* * *
تاریخچهی ترانهسرود «خون ارغوانها»
همانطور که میدانید بر وزن شعر ترانۀ «نوای چوپان» و ملودی آهنگ آن، سالها پیش ترانهسرودی ساخته شد که بیشتر در جمع گروهی از زندانیان سیاسی خوانده میشد. سرودی که بعدها در مجموعهای با نام «آفتابکاران جنگل» بهشکل نوار کاست در اوایل انقلاب سال ۱۳۵۷ منتشر شد.
شعرخوانی «سیاوش کسرایی» در شبهای انستیتو گوته
پاییز سال ۱۳۵۶ در دوره دوم فعالیت کانون نویسندگان ایران، ده شب شعر و سخنرانی در محل انجمن فرهنگی ایران و آلمان (انستیتو گوته) برگزار شد. در شامگاه شنبه ۲۳ مهر ماه آنسال (شب ششم) سیاوش کسرائی در مجموع ۱۱ شعر از سرودههای خود را خواند. [رهآورد، شاعر، شعر یونانی، هجوم، شکفتن، غزل برای درخت، اینبار، بر حصار سنگ، پرنده، وحدت، آغاز]
زمین را سراسر سپیدی گرفت (نگاهنگ)
زمین را سراسر سپیدی گرفت
به هر شاخه، هر شانه، هر بام برف
نشسته به اندوه انبوه دشت
به بیبرگی باغِ ایام، برف
«. . . ترانه «برف» خاطرهای دارد برای خودش. این ترانه در همان سالهای دههٔ شصت کار شده. سالهای جنگ بود و مسئولیتی هم در رادیو داشتم.
یک روز سرد زمستانی، جلسهای با اعضا داشتیم. در آن جلسه به انبوه کارهایی که در مورد جنگ میشد، اشاره کردم و گفتم که از برخی از سمبلها و نمادهای زندگی غافل شدهایم. خواه ناخواه زندگی ادامه دارد. کوه، آفتاب، جنگل، گندم، باران، برف. . . برف . . . همه اینها هستند.
این شد که دو اثر پیشنهاد شد كه یكی هم «برف» بود. با ملودیی که آقای «رضا رضوی» از قبل داشت و شعری که از بین شعرهای موجود انتخاب کردیم، کار ضبط را بدون ارکستر خاصی، شبانه در خانه شروع کردیم.
برف میبارید و هوا خیلی سرد بود. طوری که پس از چند دقیقه «رضوی» گفت هوای این جا خیلی سرد است و نمیشود کار کرد. اینطور شد که مجبور شدم، خودم بروم داخل اتاق فرمان و با همان شال و کلاه مشغول خواندن شدم و همان شب هم کار را روی آنتن فرستادیم.
ساز «برف»، گیتار نیست، سینتیسایزر است. منتها «رضوی» با چنان مهارتی نواخته است که به سختی میتوان صدای آن را از گیتار تشخیص داد. در این سالها، حتی ماهرترین نوازندههای گیتار هم با شنیدن این اثر، ساز برف را گیتار تشخیص دادهاند.
شعر «برف» هم از آقای شهرام صادقی[؟]. . . صداقتی[؟]، یا [؟] متاسفانه آن را هم بهخاطر ندارم.!» [بخشی از مصاحبهٔ «اسفندیار قرهباغی» با «ایسنا» آبان۱۳۸۹)
ببین باز میبارد آرام برف
فریبا و رقصنده و رام برف
عروسانه میآید از آسمان
در این حجله آرام و پدرام برف
زمین را سراسر سپیدی گرفت
به هر شاخه، هر شانه، هر بام برف
نشسته به اندوه انبوه دشت
به بیبرگی باغِ ایام، برف
خزان هم به دامانِ مرگی خزید
کنون فصلِ سردِ سرانجام برف
فرو بسته یک شهر، چشمان خویش
و میبارد آرام آرام برف.
* * *
پوران: تکدرخت (مجموعه ترانهها)
«طوفان از من چه شاخهها شکسته»
(پیشینۀ ترانۀ «تکدرخت» و ریشههای آن)
به بهانهی ۲۹ دیماه، سالگشت زادروز «فرهاد مهراد»
ترانۀ «مرد تنها» (با صدای بیصدا)، با صدای «فرهاد مهراد» با ملودی آهنگی که بر متن فیلم سوار است، روی صحنههایی که «رضا»، سوار بر موتورش، در شبزدگی خیابانهای تهران میراند اولین ترانۀ متن فیلم است که شعرش را «شهیار قنبری» سروده. اولین شعر بدون وزن یا به اصطلاح «سپید» است که ترانه میشود.
ادامه خواندن به بهانهی ۲۹ دیماه، سالگشت زادروز «فرهاد مهراد»
کی، کی، کجا بود!؟
گاه در این حکایت و آن روایت به نکتههایی برمیخوری که هم بهجای خود خواندنی هستند و هم به شکل جمعآوری شده و در کنار هم قرار گرفتهشان میتواند موضوع جالبی باشد. اینکه: کی، چه وقت، کجا بود!؟
خاطرهای که «بیژن ترقی» از شنیدن درگذشت «ابوالحسن صبا» و افراد حاضر (از جمله «فروغ فرخزاد») دارد؛ و یا ماجرای ضبط ترانهای که با خبر فوت «روحالله خالقی» مصادف شده و در کتاب خاطرات «پرویز خطیبی» آمده؛ از آندست است.
یادنامه «احمد شاملو»
احمد شاملو
۲۱ آذر ۱۳۰۴ ـ ۲ مرداد ۱۳۷۹