
سیزده درخت، شب و گلوله، روی جلد صفحهٔ ترانهٔ «جنگل»
در مرور تاریخ سیاسی معاصر ایران، آنجا که به بخش جنبشهای انقلابی و حرکتهای اعتراضی و مردمی میرسیم، واقعۀ «سیاهکل» فصل ویژهای است که نه تنها در مقولۀ مبارزات سیاسی از جایگاه خاصی برخوردار است، بلکه تاثیر آن بر ادبیات معاصر، و بهویژه در شعر و ترانه، چنان پررنگ و ماندگار بوده که دورۀ سرودن اشعار سیاسی را به دو دورۀ قبل و بعد از «واقعۀ سیاهکل» تقسیم کردهاند.
«این ترانه در رابطه با سیاهکل سروده شده. در آن دوره در تهران پوستر چاپ شده بود و دنبال چریکها میگشتند. بعد ماجرای تعقیبشان تو جنگل و تیراندازیهایی که پیش آمد و این موضوع که میگفتند بخشی از روستاییهای آنجا هم کمک کرده بودند به پلیس، برای دستگیری چریکها و آنها هم البته اذیت و آزاری به روستاییها نرسانده بودند. تمام این موضوعات و خبرها در من غلیان کرد و آن ترانه را نوشتم.»
[مرا به خانهام ببر، ایرج جنتیعطائی، گفتگو/گزینهی ترانهها/نقد و نظر، به کوشش یغما گلرویی، انتشارات دارینوش، تهران، چاپ دوم، سال ۱۳۸۴، صفحات ۴۴ و ۴۵]

جنگل: با صدای داریوش، ترانهٔ متن فیلم «خورشید در مرداب»
ترانۀ «جنگل» به رسم فیلمهای متفاوت آن روزگار، در ظاهر بهعنوان ترانۀ فیلم «خورشید در مرداب» نوشته شده بود. فیلمی که اولین تجربۀ کارگردانی «محمد صفار» (م. صفار) در سینما و همچنین تجربۀ نخست «بابک بیات» در ساختن موسیقی فیلم بود. ایرج جنتیعطایی خود در این باره میگوید:
«ما آنزمان برای فرار از مسئلهی تصویب سانسور مفری پیدا کرده بودیم که سینما بود. چون در سینما سناریو را یک اداره میدید و تصویب میکرد و فیلمش را هم یک ادارۀ دیگر، و کسی توجهای به موسیقیاش نداشت. تا که گندش در آمد و جلوی آن کار را هم گرفتند! بنابراین چند تا ترانه را من و همکارانم توانستیم به این طریق از زیر تیغ سانسور فرار بدهیم.» [همانجا]
جنگل
سروده و دکلمه: ایرج جنتیعطائی
آهنگ و تنظیم: بابک بیات
ترانهخوان: داریوش اقبالی
پُشتِ سر، پُشتِ سر،
پُشتِ سر جهنمه
روبرو، روبرو
قتلگاهِ آدمه.
روح جنگلِ سیاه،
با دستِ شاخههاش داره،
روحمو از من میگیره
تا یه لحظه میمونم
جغدا تو گوشِ هم میگن:
«پلنگِ زخمی، میمیره»
راهِ رفتن دیگه نیست
حجلهی پوسیدنِ من
جنگل پیره!
قلبِ ماهِ سر به زیر
به دار شاخهها اسیر
ـ غروبشو من میبینم ـ
ترس رفتن تو تنم
وحشتِ موندن تو دلم
خوابِ برگشتن میبینم.
هر قدم به هر قدم
لحظه به لحظه
سایهی دشمن میبینم
پُشتِ سر، پُشتِ سر،
پُشتِ سر جهنمه
روبرو، روبرو
قتلگاهِ آدمه.
* * *
از «دکلمه ـ ترانه»های «ایرج جنتیعطائی»:
«بُنبست»، شعر و صدای «ایرج جنتیعطائی» و «داریوش اقبالی»
«خونه»، شعر و صدای «ایرج جنتیعطائی» و «داریوش اقبالی»
* * *
واقعهٔ «سیاهکل» در ترانه و سرودهها:
جمعه (شهیار قنبری، اسفندیار منفردزاده، فرهاد مهراد)
سیزده [به دلاوران سیاهکل] (شهیار قنبری)
* * *