پوری بنایی را «غزل» سینمای ایران مینامند. (بابت نفشآفرینیاش در فیلمی به همین نام)، [+] همانطور که گوگوش «بیتا»ی سینمای ایران است. ایرج جنتیعطایی اما از ترانهسرایان صاحب نام و مطرح در ترانهی نوین در ایران است. او ترانهای سروده به نام «قلب من گریه کن» که ما با صدای «گوگوش» شنیدهایم ولی در مشخصات روی صفحه، «پوری بنایی» بهعنوان ترانهسرا معرفی شده است.
اول: پوری بنایی انسانی شریف و محترم است. دلی بزرگ، همتی بلند و دستی به ایثار دارد. مثل بسیاری از بازیگران زن سینمای ایران، او هم اجازهی بازی در فیلمهای پس از انقلاب را نداشت؛ در این سالها اما در کمکرسانیهای مردمی در امور خیریه حضوری فعال و همدلانه داشته است. عیادت از بازیگران قدیمی در روزهای بیماریشان تا برگزاری و شرکت در مراسم بزرگداشت و یادبود هنرمندان همعصرشان بخشی از کارهای او است؛ و اینهمه البته جدا از خاطرههای خوبیست که ما از بازیهای او در فیلمهای سینماییاش به یاد داریم.
دوم: بعضی از ترانهها تاریخچهای دارند و حکایاتی از چگونگی سرودن آنها در دست است. [+] پارهای از این داستانها برآمده از برداشت خود مردم [+] و تعدادی به روایت آهنگساز یا شاعر آن ترانه است. گو اینکه بعضی از این داستانها هم ساختگی است و حقیقت ندارند. در این میان اما ترانههایی هم هستند که دو روایت متفاوت از خلق آن در دست است. مثل همین ترانه «قلب من گریه کن» با صدای گوگوش.
پیشینهی سرودن این ترانه را از زبان پوری بنایی در برنامهی «خانه شماره ۱۳» به تهیه و اجرای «محمد ضرغامی» شنیدم. در معرفی این برنامه که در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ پخش شده است بر سایت رادیو فردا نوشتهاند: [+]
«پوری بنایی همچنین، تجربه سرودن یک ترانه را هم دارد، «گریه کن قلب من»، ترانهای که یادآور خاطرهای تلخ است اما با صدای گوگوش و آهنگ زندهیاد پرویز مقصدی در حافظه ترانهای جامعه ایران ثبت شده است.»
میدانستم این ترانه را با عکس روی جلد صفحه، اینجا در بخش «شناسنامه ترانهها»ی سایت «راوی حکایت باقی» دارم [+]؛ و یادم بود ایرج جنتیعطایی جایی سربسته به داستان این ترانه اشاره کرده است؛ ولی چون تا امروز در تایید یا رد این موضوع از طرف پوری بنایی جایی چیزی نخوانده بودم، بر شنیدن آن گفتوگوی رادیویی مشتاق شدم. شنیدم و به نظرم رسید اصراری که مجری برنامه بر تاکید و تایید گرفتن از پوری بنایی برای سرودن آن ترانه دارد بیشتر از تمایل خود پوری بنایی است که در مشخصات پدید آورندگان اثر، نامش بهعنوان ترانهسرا روی صفحه چاپ شده است.
بخشهای مربوط به سرودن این ترانه را در آن مصاحبه بشنوید:
مجید ضرغامی [رادیو فردا]: شما طبع شعر هم دارید. یک بار یک ترانه گفتید.
پوری بنایی: خیلی قدیم بود. اونم رو اون خاطرهی . . . نمیخوام دنبال این قضیه برم.اونم چون دلم گرفته بود، گفتم.
. . .
مجید ضرغامی [رادیو فردا]: اونموقع شما با خانم گوگوش خیلی نزدیک بودید و اون ترانه را هم خانم گوگوش خواند.
پوری بنایی: خانم گوگوش بله . . . ولی بماند! راجع به این صحبت نمیکنم.
. . .
مجید ضرغامی [رادیو فردا]: این ترانه محصول چه سالیه که سرودین!؟
پوری بنایی: خیلی سال پیشه، خاطرم نیست. چهل و هفت ـ هشت سال پیش بود مث اینکه.
. . .
* * *
و اینهم آنچه «ایرج جنتیعطایی» در بارهی ترانهی «قلب من گریه کن» گفته است.
«یک ترانهای هم من در اون دوره ساخته بودم و خانم هنرمندی که در رابطهای عاشقانه با یک هنرمند دیگه ـ که هر دو از بازیگران سینما بودند ـ قرار داشت از من خواهش کردند اجازه بدهم ترانه به اسم همون بانوی شکستخورده در عشق بیرون بیاد و همینطور هم شد.»
برگرفته از کتاب: مرا به خانهام ببر، ایرج جنتیعطائی، گفتگو/گزینهی ترانهها/نقد و نظر، به کوشش یغما گلرویی، انتشارات دارینوش، تهران، چاپ دوم، سال ۱۳۸۴، صفحهی ۷۳
پینوشت:
ترانه «قلب من گریه کن» و «بیا که آرزوم همینه» اول بار به شکل صفحه در سال ۱۳۴۹ منشر شد. [+]
* * *