شعر و دکلمه: ایرج جنتیعطائی
آهنگ ترانه از: بابک بیات
تنظیم: محمد اوشال
ترانهخوان: داریوش اقبالی
خونه
(به آوازخوانِ غربتِ من، پسرم مزدک)
خونه این خونهی ویرون
واسه من هزار تا خاطره داره
خونه، این خونهی تاریک
چه روزایی رو بهیادم میاره
اون روزا یادم نمیره
دیوارِ خونه پُر از پنجره بود
تا افق، همسایهی ما
دریا بود، ستاره بود، منظره بود.
خونه، خونه جای بازی برای آفتاب و آب بود
پُرِ نور واسه بیداری، پُرِ سایه واسه خواب بود
پدرم میگفت:
«قدیما کینههامون رو دور انداخته بودیم
توی برف و باد و بارون، خونه رو با قلبامون ساخته بودیم.»
خونه عشقِ مادرم بود
که تو باغچهاش گُلِ اطلسی میکاشت
خونه، روحِ پدرم بود
چیزی رو همپای خونه دوست نداشت
سیلِ غارتگر اومد
از تو رودخونه گذشت
پُلا رو شکست و بُرد
زد و از خونه گذشت
دستِ غارتگر سیل
خونه رو ویرونه کرد
پدرِ پیرمو کُشت
مادرو دیوونه کرد
حالا من موندهم و این ویرونهها
پُرِ خشم و کینهی دیوونه ها
منِ زخمی، منِ خسته، منِ پاک
مینویسم آخرین حرفو رو خاک:
«کی میاد دست توی دستم بذاره
تا بسازیم خونهمون رو دوباره؟»
[از کتاب: زمزمههای یک شب سی ساله، گزیدۀ اشعار، نشر نکیسا ـ آمریکا، ص ۲۸ تا ۳۰]
* * *
«دکلمه ـ ترانه»های «ایرج جنتیعطائی» در این سایت:
● جنگل
● خونه
● بنبست
● به من چه!؟
● پروانهای در مشت
● همسال نعرهی نه! (برای زندان اوین)
● «تا گل سرخ شدن» مرثیهای برای «خسرو گلسرخی»
* * *