چنین روزی (۳۰ بهمنماه) در ۵۰ سال پیش بود که «ایرج جنتیعطایی» ـ ترانهسرای معاصر ـ «تا گُلِ سرخ شدن» را سرود. و آن، فردای روز تیرباران «خسرو گلسرخی» و «کرامت دانشیان» بود.
از دیگر ترانهسرایان معاصر که همراه با «شهیار قنبری» و «اردلان سرفراز»، از پیشگامانِ «ترانهسرایی نوین» و در کنار آهنگسازانی چون «اسفندیار منفردزاده» از اولین پایهگذارانِ «ترانۀ معترض» در ایران هستند، یکی هم «ایرج جنتیعطایی» است.
او نیز که از دوستان و همنشینانِ «خسرو گلسرخی» بود در همان زمان متاثر از از مرگ گلسرخی شعری سرود که با دکلمه و صدای خود او منتشر شد. ایرج جنتیعطایی در بارۀ آشناییاش با خسرو گلسرخی میگوید:
«من با «خسرو» در پیوند با دوستان مطبوعاتی مثل «منوچهر شفیانی» یا «داوری» و دیگران آشنا شدم. در دوران دانشجویی در یک اتاق در خیابان شهباز زندگی میکردم. دوستانی میآمدند و میرفتند. یکی از کسانی که پای ثابت بود و میآمد و در بحثها شرکت میکرد و شبها میماند، «خسرو» بود . . .»
[برگرفته از: «مرا به خانهام ببر: گفتگو و گزینۀ ترانههای ایرج جنتیعطایی بهکوشش یغما گلرویی»، نشر دارینوش، ایران صفحۀ ۵۰ و ۵۱]
تا گل سرخ شدن
به : ا . ب . “سیاهپوش دوم”
باغبان ،
ـ پیرِ گریانِ شبیخون خورده ـ
گفت:
«بیتو ای غنچه گلسرخِ شهید
همهی گلهایم،
گل حسرت شدهاند.
و نسیم
بوی بیباوری و
تسلیم
بوی تن در دادن
دارد.
خاک
اگر
خاک کرامت باشد،
دهن باغ پُر از
فریاد است.
و درخت
سُرخیِ کینهی گل را
میسراید با
خشم.
کاش
ای
کاش
باز
در باغ،
گلِ سُرخی
بود.»
باغبان،
بر سرِ نعشِ گلِ سرخ
نشست.
گلِ سرخ،
ـ آخرین سُرخگلِ خونآلود،
گلشهیدِ نعرهی باغستان ـ
گلِ سرخ،
ـ تیرباران شدهی
جوخهی
یخ ـ
زیرِ رگبارِ زمستانیِ
شب
خوابِ آزادیِ رویش
میدید.
قلبِ سبزِ گلِ سرخ
با صدایی
خونین
در شبِ باغ
سرود:
«از شب زردِ زمستان
تا سحر
– سحرِ سرخِ بهار ـ
فاصله:
فریاد است.
تا گلِ سرخ شدن
راهی نیست،
میتوانی
گلِ سرخی
باشی.
باغبان
اشکش را
با پر شال چهلتکه
زدود.
۳۰ بهمن ۱۳۵۲
ایرج جنتیعطائی
* * *
«دکلمه ـ ترانه»های «ایرج جنتیعطائی» در این سایت:
● جنگل
● خونه
● بنبست
● به من چه!؟
● پروانهای در مشت
● همسال نعرهی نه! (برای زندان اوین)
● «تا گل سرخ شدن» مرثیهای برای «خسرو گلسرخی»
* * *
برگشت به یادنامهٔ «خسرو گلسرخی»
* * *