احمد شاملو: جدال با خاموشی ( تهران ۱۳۵۲)

احمد شاملو جدال با خاموشی

جدال با خاموشی
شعرهای احمد شاملو
(صدای شاعر)
شب شعر، تهران ۱۳۵۲
[ + ]

احمد شاملو جدال با خاموشیغریبانه

دیری‌ست تا سوزِ غریبِ مهاجم
پا سست کرده است،
و اکنون یالِ بلند یابویی تنها
که در خلنگزارِ تیره

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیمرثیه

گفتند:
ـ «نمی‌خواهیم
نمی‌خواهیم
که بمیریم!»

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیدر دور دست آتشی اما . . .

در دوردست، آتشی اما نه دودناک
در ساحلِ شکفته‌ی دریای سردِ شب
پُرشعله می‌فروزد . . .
یا چه اتفاق؟

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیضیافت
(حماسه‌ی جنگل‌های سیاهکل)

اما، تنها
یکی خنجرِ کج بر سفره‌ی سور
در دیسِ بزرگِ بَدَل‌ْچینی.

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشینامه به پدر

بدان زمان که شود تیره روزگار، پدر!
سراب و هستو روشن شود به پیشِ نظر.
مرا ــ به جانِ تو ــ از دیرباز می‌دیدم
که روزِ تجربه از یاد می‌بری یکسر . . .

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیکیفر

در این‌جا چار زندان است
به هر زندان دوچندان نقب،
در هر نقب چندین حجره،
در هر حجره چندین مرد در زنجیر . . .

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیسرود برای مرد روشنی که . . .

قناعت‌وار، تکیده بود
باریک و بلند
چون پیامی دشوار که در لغتی
با چشمانی از سوآل و عسل . . .

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیسرود ابراهیم در آتش

در آوارِ خونینِ گرگ‌ومیش
دیگرگونه مردی آنک، که خاک را سبز می‌خواست
و عشق را شایسته‌ی زیباترینِ زنان
که این‌اش به نظر هدیّتی نه چنان کم‌بها بود

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیترانه‌ی تاریک

بر زمینه‌ی سُربی‌ صبح
سوار
خاموش ایستاده است
و یالِ بلندِ اسبش در باد پریشان می‌شود.

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیواپسين تير ترکش . . .

من کلامِ آخرین را
بر زبان جاری کردم
همچون خونِ بی‌منطقِ قربانی
بر مذبح یا همچون خونِ سیاوش . . .

* * *

تعویذاحمد شاملو جدال با خاموشی

به چرک می‌نشیند خنده
به نوارِ زخم‌بندی‌اش ار ببندی.
رهایش کن، رهایش کن
اگر چند قیلوله‌ی دیو آشفته می‌شود.

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیکاج

همچو بوتیمارِ مجروحی
نشسته بر لبِ دریاچه‌ی شب، می‌خورَد اندوه
شامگاه اندیشناک و خسته و مغموم.
کاج‌های پیر تاریکند و در اندیشه‌ی تاریک.

* * *

Postumusاحمد شاملو جدال با خاموشی
سنگ
برای سنگر،
آهن
برای شمشیر،

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیدر جدالِ آیینه و تصویر

آنجا که عشق غزل نیست
که حماسه‌ایست، هر چیز را
صورتِ حال
باژگونه خواهد بود

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیدو «شبانه»
(همراه با ترجمهٔ انگلیسی)

در نیست، راه نیست
شب نیست، ماه نیست
نه روز و نه آفتاب . . .

* * *

احمد شاملو جدال با خاموشیسرودِ آنکس که برفت و آنکس که برجای ماند
(همراه با ترجمهٔ انگلیسی)

بر موج‌کوبِ پست
که از نمکِ دریا و سیاهیِ شبانگاهی سرشار بود بازایستادیم؛
تکیده، زبان در کام کشیده . . .

 * * *
یادنامه‌ «احمد شاملو» در سایت «راوی حکایت باقی»

* * *

error: Content is protected !!