الهه: کعبه‌ی دلها

الهه کعبه دلها

کعبه‌ی دلها
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: الهه / مرضیه

چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه‌ی کعبه
دلِ بشکسته را می‌بَرم به خانه‌ی کعبه
شکایت می‌بَرم از تو بر خدایِ تو
زآن همه بلایِ تو تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی با دلی شکسته‌‌تر
گریه‌ها کُنم‌ که ‌در اشکِ خود غرقه گردم

آنجا اگر اشکی دَوَد بر دیده‌ی غم‌دیده‌ای
سیلی به پا نماید
آنجا اگر آهی کِشد دلداده‌ی افتاده‌ای
دود از فلک برآید

در آن مدهوشی، من از خدا
خواهم تو را عاشق‌ کُند، عاشقِ رسوا
چو در عاشقی دیدی بَلا
رو می‌کُنی آنگه تو بَر کعبه‌ی دلها

چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه‌ی کعبه
دلِ بشکسته را می‌بَرم به خانه‌ی کعبه
شکایت می‌بَرم از تو بر خدایِ تو
زآن همه بلایِ تو تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی با دلی شکسته‌‌تر
گریه‌ها کُنم‌ که ‌در اشکِ خود غرقه گردم

* * *
حکایت ترانهٔ «کعبهٔ دلها» به روایت «بیژن ترقی»

* * *

الهه: یاد که بودی

الهه یاد که بودی

یاد که بودی
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: الهه

آنشب که از کنار من،
رفتی تو ای پیمان‌شکن
من یاد تو بودم و تو یاد که بودی؟
آنشب که رفتی از بَرم،
کردی ز غم مجنون‌ترم
تنها کجا رفتی و دل از که ربودی؟
رفتی مرا دیوانه کردی،
کاشانه‌ام ویرانه کردی
از آه من پروا نکردی؟
به دلت ز غمم اثر مانده؟ نمانده!
به شب سیه‌ام سحر مانده؟ نمانده!

در آتش غمم می‌دانی چه می‌کشم؟
درجمع عاشقان چون شمعی در آتشم
تو ساقیِ منی، از جام میِ که مستی؟
امشب جدا زمن، سرمستِ میِ که هستی؟

* * *

شمس: اشتیاق

شمس اشتیاق

اشتیاق
شعر: کریم فکور
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده:‌ شمس

من مست و سراپا شوق و تمنا
باشد امشب دستِ تو در دستم، با تو پیمان بستم
با مهر تو شادم، رفته ز یادم رنج این عالم
وز نگهت مستم، مست از چشمت هستم
ای سر زلفت دام بلا گر چه شکستی قلب مرا
اما هرگز عهد تو نشکستم
کُشته‌ی نگهت مستم امشب
بوسه‌ی تو زده مُهرم بر لب
دیده و دل را بُوَد نصیب اشک و آهی
وه که از این عالم همه آن خواهم که تو می‌خواهی
می به لب آمد، شوق تو هم زد شعله به جان امشب
بر منِ غمزده سایه فکن شد بختِ جوان امشب
ای گل! چه بخواهم چه نخواهم
نگریزد از دل مهری که نشسته به دلم

* * *

رویا: فریب (گلهای رنگارنگ ۴۲۲)

رویا فریب گلهای رنگارنگ ۴۲۲

فریب
گلهای رنگارنگ ۴۲۲
شعر: رهی معیری
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: رویا

آنجا روم کز اشک غم دریا نباشد
غیر از سبو خونین دلی آنجا نباشد
دامن ز مهر و محبت كشیدم
كز مهربانی در زندگانی سودی ندیدم
اشک ندامت ز چشمم گشودی
خوابم ربودی با آنكه بودی صبح امیدم
رفتی و آتش زدی محفلم را
چون تار موی ات شكستی دلم را
فغان كز محبت نداری نصیبی سرا پا فریبی
می نابی اما به جام رقیبی سراپا فریبی
به جز مرغ شب یاری ندارم
به آسودگان كاری ندارم
عشق تو باشد به عالم غم من
ای مایه‌ی غم ببین عالم من
دردا كه عشقی آتشین جز خون دل حاصل ندارد
سرگشته چون موجم ولی دریای غم ساحل ندارد

* * *

مرضیه: به یاد تو

مرضیه به یاد تو

به یاد تو
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

آید چو نسیم سحر
گیرد دلم از تو خبر
هر شب که به سر می‌آید
دانسته چو داغ دلم
یادت به سراغ دلم
با باد سحر می‌آید

نشسته‌ای خوش به گلستان
به پای گل با لبِ خندان
ای نوگلِ من
دو چشم مستت به تماشا
گشوده‌ای بر رُخ گلها
در طَرف چمن

من یاد تو در همه‌جا
تو بی‌خبر از غم ما
سرخوش و مستی.
ای آرزوی دل من
بی‌من تو به باغ و چمن
دل به چه بستی؟

دیدم گل و سنبل به صفای تو سر زد
مرغ دلم ای گل به هوای تو پر زد
بهار عشقی، چو آرزویی
بسته دلم بی‌تو به مویی

عشقت مِی ریزد در جام دلها
زان مِی بُگریزد آرام دلها
واه از عشقت، واه
آه از جورت، آه
بهار عشقی، چو آرزویی
بسته دلم بی‌تو به مویی

* * *

مهستی: غوغای مستی (گلهای رنگارنگ ۴۸۴)

مهستی غوغای مستی گلهای رنگارنگ ۴۸۴

غوغای مستی
گلهای رنگارنگ ۴۸۴
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مهستی

شب بود و من سر در گریبان
غوغای مستی بود و هجران
از زندگانی خسته بودم
با گریه پیمان بسته بودم
تا دیده از این مستی گشودم
در کوی تو بنشسته بودم
با گریه پیمان بسته بودم

ز غم تو من رهایی ندارم
که به جز تو آشنایی ندارم
غمت از دل من نرفته برون
کشیده دلم را به دشت جنون
خدایا تو که دل به یارم ندادی
چرا طاقت انتظارم ندادی؟
تو که عشق او در وجودم نهادی
چرا طاقت رنجم ندادی؟
مرا غم هجران نکرده رها
رها نشود دل ز دام بلا
که مهر و وفایی نمانده به دلها
نشان وفایی نمانده به دلها

* * *

مرضیه: قصه‌ وفا (افسانه عشق)

مرضیه قصه وفا افسانه عشق

قصه وفا (افسانه عشق)
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

ز کوی تو دل خسته‌ی ما پا نکشیده
به جز نفش تو دل در دل شبها نکشیده
به لبخند تو زیبا شده خلوتگه مستان
چو لبخند تو نقشی لبِ‌ مینا نکشیده
روی تو بهار دلم، شمع شبِ‌ تار دلم
به قلب من راز تو مانده
به گوشم آواز تو مانده

تویی در بَر من، ساغر من
شرابِ جان‌پرور من که از تو مستم
بُوَد از تو نشان بر دل و جان
بیا که از سوز نهان دَمی نَرَستم
بیا تا نِگهم راز مرا بگوید امشب
که افسانه‌ای از عشق و وفا بگوید امشب

* * *

مرضیه: نقش غم

مرضیه نقش غم

نقش غم
شعر:‌ اسماعیل نواب صفا
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

من زاده‌ی کوهستانم
دور افتاده ز بُستانم
با غصه همآغوشم
می‌سوزم و خاموشم

پرورده‌ی غمها گشتم
آواره‌ی صحرا گشتم
آماج بلا شده‌ام
پامال جفا شده‌ام

بلاکِشیده‌ای حال دلم را می‌داند
جفاخریده‌ای نقش غمم را می‌خواند
آه از تنهایی!
سکوت شب بُوَد محرم راز پنهانم
لهیب تب بُوَد همدم شام هجرانم
کو همآوایی؟

گویم همه‌شب تنها
شرح غم هجران را
با خار بیابانها
چه کسی شِنَوَد نفسی
شرح غم پنهانم را؟

کردی تو فراموشم
رفتی چو از آغوشم
غمدیده و خاموشم
نکُند مَهی از نگهی
روشن، شب هجرانم را

تشنه لبم، روز و شبم در حسرت طی شد
همدم من، محرم من فریاد نِی شد
غم تو هر دم فزوده دردم
گویم همه‌شب تنها
شرح غم هجران را
با خار بیابان ها
. . .

* * *

مرضیه: پیوند گلها

مرضیه پیوند گلها

پیوند گلها
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

از من حکایتی نو، از حالِ گل تو بشنو، در نوبهار جانپرور
می‌زد به گل‌ستانی پیوسته باغبانی پیوندِ گل به یکدیگر
گلِ پُر برگِ سفیدی، ز همان گلها که دیدی
به خدا شهریار گلها بود
زده پیوندی فرح‌زا، به گلی سرخ و فریبا
که به رنگ و صفا چو دیبا بود
از این سرخ و سفیدی گلی به گلشن پیدا شده بود
کز شادابی گلستان شکوفه‌باران یکجا شده بود
چو بسانِ دو گل با هم که چنین ثمری دارد
گل عشق بشر هم گاهی چه نکو اثری دارد
شکرین ثمری دارد ز وصال گلِ دلخواهی
(صفای زندگی با همدمِ یکدل و یک‌جان
به دست آید چو آن گلها که من دیدم به بستان)

* * *

error: Content is protected !!