الهه: دل بی‌رنگ و ریا (دل دیوانه‌ی من)

الهه دل بی رنگ و ریا

 

دل بی رنگ و ریا (دل دیوانهٔ من)
شعر: کریم فکور
آهنگ: حسن لشگری
خواننده: الهه

دل بی‌رنگ و ریا آیینه‌ی نور خداست
ولی افسوس که به این آسونی پیدا نمی‌شه
این روزا یک دل چون آیینه پیدا نمی‌شه
اگرم پیدا بشه یار دل ما نمی‌شه
دل بی‌رنگ و ریا آیینه‌ی نور خداست
ولی افسوس که به این آسونی پیدا نمی‌شه
خدایا مونده تنها دلِ پاک و مهربونم
چرا این مهربونی شده بلای جونم
دل دیوونه‌ی من چرا یاری نداره
چرا عشق و محبت خریداری نداره
دل بی‌رنگ و ریا آیینه‌ی نور خداست
ولی افسوس که به این آسونی پیدا نمی‌شه

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

الهه: باز هم امشب

الهه باز هم امشب

باز هم امشب
شعر: کریم فکور | خواننده: الهه
بر آهنگ: Olmaz Bu İş Olamaz Olmaz – Semiramis Pekkan

ناله‌ام امشب در گلو شکسته، خاری از حسرت در دلم نشسته
رنگ غم دارد این نگاه خسته، باز هم امشب مثل همیشه
یادت از دل بیرون نمی‌شه، رفتم به غربت یادم نکردی
با دو خط نامه شادم نکردی، از دام غم‌ها آزادم نکردی
باز هم امشب مثل همیشه، یادت از دل بیرون نمی‌شه
گر چه در عشقت رسوای شهرم، مرا رها کُن من با تو قهرم
دیگر نبینم در این دنیا نشانه‌ای از مهر و وفا

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

الهه: غروب

الهه غروب

غروب
شعر: پرویز وکیلی
خواننده: الهه

تنگه غروبی دلم گرفته
به سینه‌ی من غمی نهفته
گشوده چشم زهره چه زیبا
نظر کُند او بر آسمانها
به گوشم از گلدسته‌ها
در این غروب غم‌فضا
آید صدایی، بانگی دل‌آرا
آید بانگی دل‌آرا

کی کرده پرپر آن گل که چیده
یارم بیگناه از من رمیده
غروبه وقتِ دعا رسیده
تو ای خدای آسمون، عشق من‌و به من رسون
که مشکل من کُنی تو آسون یارب کُنی تو آسون

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

الهه: فریاد از تو

الهه فریاد از تو

فریاد از تو
شعر: سیمین بهبهانی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: الهه

داد از تو! فریاد از تو!
آمد به سرم اینهمه بیداد از تو
دیگر نکُند اهلِ دلی یاد از تو
فریاد از تو، فریاد از تو!

از این دل ـ این غافل ـ
ببین چها کشیدم
چه ناروا کشیدم
مگر چه کرده بودم
که این بلا کشیدم

مگر خدا مرا ز غم کُند رها

به درگهت بنالم یارب، با دلِ شکسته
که من رها شوم از این غم با دلِ شکسته
غریبِ شهر عشقم که آشنا ندارم
چه شد؟ چرا ندارم؟
خدا رسد به دادم که جز خدا ندارم

نه به پایان آرد شبِ مرا سحری
نه دوایی بخشد تبِ مرا اثری
با این دل یارب چه کنم؟
با این تب امشب چه کنم؟

* * *
یادنامه‌ی «سیمین بهبهانی» در این سایت

* * *

الهه: کعبه‌ی دلها

الهه کعبه دلها

کعبه‌ی دلها
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: الهه / مرضیه

چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه‌ی کعبه
دلِ بشکسته را می‌بَرم به خانه‌ی کعبه
شکایت می‌بَرم از تو بر خدایِ تو
زآن همه بلایِ تو تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی با دلی شکسته‌‌تر
گریه‌ها کُنم‌ که ‌در اشکِ خود غرقه گردم

آنجا اگر اشکی دَوَد بر دیده‌ی غم‌دیده‌ای
سیلی به پا نماید
آنجا اگر آهی کِشد دلداده‌ی افتاده‌ای
دود از فلک برآید

در آن مدهوشی، من از خدا
خواهم تو را عاشق‌ کُند، عاشقِ رسوا
چو در عاشقی دیدی بَلا
رو می‌کُنی آنگه تو بَر کعبه‌ی دلها

چو مجنون گیرم از عاشقان نشانه‌ی کعبه
دلِ بشکسته را می‌بَرم به خانه‌ی کعبه
شکایت می‌بَرم از تو بر خدایِ تو
زآن همه بلایِ تو تا رسد او به دردم
در آن آشفتگی با دلی شکسته‌‌تر
گریه‌ها کُنم‌ که ‌در اشکِ خود غرقه گردم

* * *
حکایت ترانهٔ «کعبهٔ دلها» به روایت «بیژن ترقی»

* * *

منوچهر،‌ الهه: شب بخیر (دو صدایی)

منوچهر الهه ماه من شب بخیر

شب بخیر
شعر و آهنگ: کریم فکور
خواننده: منوچهر و الهه

الهه:
وقتی جدایی آمد شب از نیمه گذشت
آه از این گردش شب و روز

منوچهر:
گرچه ز پا افتادم من همیشه مست
مستم از نگه تو هنوز
نیمه‌شب چو رسید می‌روم ناامید
کو مجال سخن، ماه من شب‌بخیر

الهه:
از این عشق کهن یک امشب دل بکن
بیش از این دم مزن، ماه من شب‌بخیر

* * *

الهه: رسوای زمانه (گلهای رنگارنگ ۳۸۴)

الهه رسوای زمانه گلهای رنگارنگ ۳۸۴

دیوانه منم (رسوای زمانه)
(گلهای رنگارنگ ۳۸۴)
شعر: بهادر یگانه
آهنگ: همایون خُرم
خواننده: الهه

شمع و پروانه منم
مستِ میخانه منم
رسوای زمانه منم، دیوانه منم!

یار پیمانه منم
از خود بیگانه منم
رسوای زمانه منم، دیوانه منم!

چون بادِ صبا دربدرم
با عشق و جنون همسفرم
شمع شبِ بی‌سحرم
از خود نَبُوَد خبرم
رسوای زمانه منم، دیوانه منم!

تو ای خدای من
شنو نوای من
زمین و آسمان تو
می‌لرزد به زیر پای من
مه و ستارگان تو
می‌سوزد ز ناله‌های من
رسوای زمانه منم، دیوانه منم!

وای از این شیدا دل من
مست و بی‌پروا دل من
مجنون هر صحرا دل من، رسوا دل من

ناله‌ی تنها دل من
داغ حسرت‌ها دل من
سرمایه‌ی سودا دل من
رسوا دل من، رسوا دل من

خاکسترِ پروانه منم
خونِ دل پیمانه منم
چون شور ترانه تویی
چون آه شبانه منم
رسوای زمانه منم، دیوانه منم!

* * *
«رسوای زمانه» مجموعه ترانه‌ها

* * *

الهه: شکایت دل

الهه شکایت دل

شکایت دل
شعر: پرویز یاحقی
آهنگ: بیژن ترقی
خواننده: الهه

به کنارم مانده نمانده
گرد ملال از رخ نفشانده
ای امید دل چرا رفتی؟
به سرای من نرسیده
گریه‌ی شوقم دیده ندیده
دور از أغوشم کجا رفتی؟

بنشسته سر به گریبان
که شنیدم آمده مهمان
چو بدیدم روی تو زیبا
بی‌خبر از جا بپریدم
که به خاک قدم تو سر بیافشانم
بروی چون از برم ای جان
سر به گریبان بنشینم
که نبینم ز تن من چون رود جانم

رفته‌ای و از در بوی عبیر آید
بوی تو چون پیکی سوی اسیر آید
چو آمدی غم ز در خانه برون شد
چو آمدی عشق تو در سینه فزون شد
چو رفتی از در به سرم خانه نگون شد
جانانه‌ی من خندد به دل دیوانه‌ی من
چون رود از خانه‌ی من؟

* * *

error: Content is protected !!