منوچهر سخایی: قصه مهتاب

منوچهر سخایی قصه مهتاب

قصه مهتاب
کلام: پرویز وکیلی | خواننده: منوچهر سخایی
بر آهنگ: Fred Buscaglione – Guarda che luna

رنگ از روی مَه امشب پریده
موی نقره‌ایش بر روی دریا پاشیده
دلش دیوونه، کس چه میدونه
از ستاره‌ها شاید باز حرفی شنیده
شاید شنیده خورشید زیبا پشت اون کوهها تو ژرف دره‌ها مُرده
شاید شنیده گل عشقی در روی زمین پژمرده
آخرین برگ‌و بی‌خبر برده
این قصه‌ی جانکاه افسانه‌ی ماست بر لبها.

نمونه‌ی فارسی شده‌ی ترانه‌های مشهور

* * *

هایده: زمونه

هایده زمونه

زمونه
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: هایده

زمونه‌ای شده که کس وفا ندارهشرابِ کُهنه مستی و صفا ندارهاهلِ دلی ز حالِ دل خبر ندارهدعایِ عاشقونه هم اثر ندارهزمونه‌ای شده که بوسه سردِ سردهگلهای سرخِ عاشقونه زردِ زردهتو این زمونه من خریدار تو بودمدیوونه‌ای بودم، گرفتار تو بودم

زمونه‌ای شده پُر از غم جدایی
کسی نمی‌خونه نوای آشناییعاشق تو این زمونه غمخواری ندارهافسانه‌ی مجنون خریداری ندارهزمونه‌ای شده که مستِ دل‌شکستهبر خاک ساغر و پیاله‌ها نشستهتو این زمونه من خریدار تو بودمدیوونه‌ای بودم، گرفتار تو بودم
دل من! مستِ میخونه‌ها، ای دل من!شرابِ سرخِ پیمونه‌ها، ای دل من!تو بودی که با او وفا کردیمرا با غمش آشنا کردی
ببین این دل مرا تا کجا می‌کشونهغم او جانم آخر به لب می‌رسونهمرا دل اسیر بلا کردهمیونِ رقیب‌ون رها کرده
* *‌ *

ویگن: آخرین دیدار

ویگن آخرین دیدار

آخرین دیدار
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: عطاالله خُرم
خواننده: ویگن

در کنار او نشستم
بر نگاهش دیده بستم
همچنان دریای جوشان
گه خموش و گه خروشان
مانده‌ بودم مست و حیران
گریه‌ام بی‌اختیار های، های، های، های
شد چو باران بهار های، های، های، های
او ز من پا می‌کشید های، های، های، های
بر سرشکم می‌خندید های، های، های، های

او در پی آزار من بود
بیزار از این دیدار من بود
غمهای دل بی‌گفتگو ماند
او رفت و از او یاد او ماند
همچون عطر گلها با نسیم می‌گذشت
رفت و دیگر برنگشت

او دلش با دیگران بود
لب‌خموش و سر گران بود
گریه‌ها گفتار من بود
وان دم تلخ و جگرسوز
آخرین دیدار من بود

* * *

عارف: صدایم کن (ترانه فیلم)

عارف صدایم کن

صدایم کن
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: محمد شمس
خواننده: عارف

یه مرغ عشق اومد تورو صدا کرد
قفس‌های ما را از هم جدا کرد
تو بی‌من آزرده، من بی‌تو دلتنگ
بینِ ما جدایی، فرسنگها فرسنگ
من با تو خوشبخت، بی‌تو غمگینم
غمگین‌تر آدم روی زمینم
ما هر دو از غم فسانه هستیم
نفرین شده‌ی زمانه هستیم
صدایم کُن! صدایم کُن! صدای تو موج دریاست
صدای تو گرم و غمگین مثلِ زنگِ کاروان‌هاست

*‌ * *

آرتوش: نفرین (مجموعه ترانه‌ها)

آرتوش نفرین

نفرین
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: پرویز مقصدی
خواننده:‌ آرتوش

نفرین
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: پرویز مقصدی
خواننده:‌ آرتوش

آسمان چشم او آیینه‌ی کیست
آن‌که چون آیینه با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر باد
سرنوشت این جدایی دست او بود

گریه مکُن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دلهای ما
با غم هم آشنا کرد

چهره‌اش آیینه‌ی کیست
آن‌که با من روبرو بود
درد و نفرین بر سفر
این گناه از دست او بود

ای شکسته‌خاطر من
روزگارت شادمان باد
ای درخت پُر گل من
نوبهارت ارغوان باد

ای دلت خورشید خندان
سینه‌ی تاریک من
سنگ قبر آرزو بود

آنچه کردی با دل من
قصه‌ی سنگ و سبو بود
من گلی پژمرده بودم
گر تو را صد رنگ و بو بود

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

الهه: غروب

الهه غروب

غروب
شعر: پرویز وکیلی
خواننده: الهه

تنگه غروبی دلم گرفته
به سینه‌ی من غمی نهفته
گشوده چشم زهره چه زیبا
نظر کُند او بر آسمانها
به گوشم از گلدسته‌ها
در این غروب غم‌فضا
آید صدایی، بانگی دل‌آرا
آید بانگی دل‌آرا

کی کرده پرپر آن گل که چیده
یارم بیگناه از من رمیده
غروبه وقتِ دعا رسیده
تو ای خدای آسمون، عشق من‌و به من رسون
که مشکل من کُنی تو آسون یارب کُنی تو آسون

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

روانبخش: گناه

روانبخش گناه

گناه
شعر و ملودی: پرویز وکیلی
تنظیم آهنگ: پرویز مقصدی
خواننده: روانبخش

تنگِ شب، لب بر لب، ابرو به روی ابرو
پاشیده از دستم به روی پیشونی گیسو
ساقِ پا رو ساقِ‌ پا، زانو به روی زانو
پیچیده بر جفتِ‌ هم دو حلقه‌ی دو بازو

تنگِ شب، لب بر لب، ابرو به روی ابرو
پاشیده از دستم به روی پیشونی گیسو
چشم من و چشم تو با اون پلکای بسته
مثل بالِ کفترا افتاده روی هم خسته

دوش به دوش، همآغوش، شونه بر روی شونه
تنگِ شب، لب بر لب،‌ چونه بر روی چونه
شب تا سحر، سر به سر، سرت به دومنِ‌ من
ای سر فدای نازت، تو نازت گردنِ من

* * *

ویگن: پایان سفر

ویگن پایان سفر

پایان سفر
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: خارجی

از شهر تو دگر نروم
دیگر بی تو سفر نروم
باشد کوی تو خانه‌ی من
زین کاشانه بدَر نروم

هرجا گذرم، هر سو نگرم
در ره جستجوی توام
هر جا که بُوَد سیر و سفرم
بینم آخر در کوی توام

من در انتظار تو
در شهر و دیار تو
گم کرده‌ام جوانی‌ام را
در آرزوی رویت
سیه مکُن چو مویت
پایان زندگانی ام را

از شهر تو دگر نروم
دیگر بی تو سفر نروم
باشد کوی تو خانه من
زین کاشانه بدر نروم

من نمی‌خواهم، نمی‌خواهم که بی تو
اختران آسمانها را ببینم
من نمی خواهم‌، نمی‌خواهم که هرگز
بی تو ای گل، بوستان‌ها را ببینم

* * *

error: Content is protected !!