گیتی: آتیش عشقه که خاموش نمیشه

گیتی آتیش عشقه که خاموش نمیشه

آتیش عشقه که خاموش نمیشه
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: پرویز اتابکی
خواننده: گیتی

شب اگر سرتاسرش غم نمی‌شد
چشم گلها پُر شبنم نمی‌شد
دل اگر دنیای ماتم نمی‌شد
دیگه اون دل، دل آدم نمی‌شد
با همین آفتِ جون
دل بی‌نام و نشون
شبها تا شهر خدا پَر می‌کشم
با همین یه چیکه خون
تا لب بام جنون
توی هر میخونه‌ای سر می‌کشم

آتیش عشقه که خاموش نمی‌شه
قصه‌ی دل که فراموش نمی‌شه
اگه صد آتیش سوزنده باشه
مثل یه گرمی آغوش نمی‌شه

تا چشام مروارید بارون می‌کُنه
واسه من شب رو چراغون می‌کُنه
همین اشکها که روی غمهام می‌ریزه
غم های کهنه رو پنهون می‌کُنه

♫  LP Cover  ♫

* * *

عباس مهرپویا: تشنه

عباس مهرپویا تشنه

تشنه
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: عباس مهرپویا
تنظیم آهنگ: مارسل استپانیان
خواننده: عباس مهرپویا

● ترانه‌شناسی عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «مرگ قو» به روایت عباس مهرپویا
● حکایت ترانه‌ی «بستر ننگین رقیب» به روایت شهیار قنبری

*‌ * *

مرضیه: خاکستر

مرضیه خاکستر

خاکستر
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه

عشقی سوزان داده به بادم
آن گرمی‌ها رفته ز یادم
با جان‌سردی خو بِگِرفتم
بر خاموشی دل بِنَهادم
خاکسترم و با این غم چه کُنم
افسرده از این غم، جانم

شعله‌های دلم همه سرکَش بودی
جسم و جان و دلم همه آتَش بودی

کِی دگر رو کُند بختِ من به یاریِ من
وه ز بی‌قراری من

من هم آتش سوزان بودم
چو شراری سرکَش چه فروزان بودم
سرمست از رُخ یاران بودم
به کنارِ جانان، به‌خدا جان بودم

کِی غروبِ آرزو را بر دل می‌دیدم!؟
کِی به سردی زندگی را مشکل می‌دیدم!؟
نقشِ آرزوها خُفته در وجودم
من که آتشین بودم

سایه‌ها از غم نشسته در کنار من
شد خزان از نامرادی‌ها بهار من
داد از این بختم، فغان از روزگار من
دیگر از دل آتشی نمی‌خیزد
تا سِرِشکی آتشین فرو ریزد
شور مستی و جوانی از دل غمین بُگریزد

* * *

الهه: آرزو گم کرده

الهه آرزو گم کرده

آرزو گم کرده (اجرای آلیس الوندی)
شعر: تورج نگهبان
خواننده: الهه

امشب آرزو گم کرده‌ام من
رو به غم آورده‌ام من
در دل غمگینم امشب
عشق او پرورده‌ام من
امشب عشق من رنگی ندارد
جز غم آهنگی ندارد
مانده‌ام با عشق سوزان
با غمش خو کرده‌ام من
دردا، نشنود افسانه‌ی من
تا کی از دل دیوانه‌ی من
یار از وفا بیگانه‌ی من
اشکی که از آتشم پا گرفته
در دیده‌ام جا گرفته
بینی امشب بر رُخ من
رنگی از غم‌ها گرفته
دردا! نشنود افسانه‌ی من
تا کی از دل دیوانه‌ی من
یار از وفا بیگانه‌ی من
ای غم با دل من گفتگو کُن
در وجودم جستجو کُن
تا ببینی کس ندارد
قلبم امشب زیر و رو کُن

* * *

مرضیه: مگر نمی‌شد!؟

مرضیه مگر نمی شد

مگر نمی‌شد
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه

خداوندا چه می‌شد؟
که بی‌وفا نمی‌شد؟
چه می‌شد آن دلارام
جدا از ما نمی‌شد؟

خداوندا که در گُل جان دمیدی
در او نقشِ رُخِ جانان کشیدی
دلِ دستانسرایِ گل‌ستان را
به عشق گُل، پریشان آفریدی
مگر آیا نمی‌شد؟
که بی‌وفا نمی‌شد؟

کنون کز دیدن گُلشن
شود چشم دلم روشن
نسیم آرد نشان از بی‌نشان‌ها
می از جام جهان ریزد
سرور از آسمان ریزد
رود بانگ طرب تا آسمان‌ها

خداوندا چه می‌شد؟
که بی‌وفا نمی‌شد؟
چه می‌شد آن دلارام
جدا از ما نمی‌شد؟

بهار جاودانم
امید بی‌نشانم
نسیم آیا به من آرد پیامت؟
ندانم، ندانم، ندانم

خداوندا چه می‌شد؟
که بی‌وفا نمی‌شد؟
چه می‌شد آن دلارام
جدا از ما نمی‌شد؟

* * *
در رهگذر عمر با «تورج نگهبان»

* * *

error: Content is protected !!