دلکش: نازنین من

دلکش نازنین من

نازنین من
شعر: کریم فکور
آهنگ: مهدی خالدی
خواننده: دلکش

نازنین من نشود رام دگری
بر زبان خود نبرد نام دگری
وای اگر خورد مَهِ‌ جرعه‌نوش من
در غیابِ من می از جام دگری
کس ندارد خبر از آنچه میان من و اوست
صحبت عشق و وفا وردِ زبان من و اوست
گریه‌ها همچو مینای می در گلو دارم
چکنم، دولتِ وصلش را آرزو دارم
تا کی سوزم؟ تا کی سازم؟
من که در لوح دل نفش او دارم
چون در خلوت یابد بازم
با دو چشم مستش گفتگو دارم
آن گل از پرتو این و آن
کی به خود هر زمان رنگِ دگر می‌گیرد
گرچه بر هر کجا بگذرد
جای خود در قلبِ اهل نظر می‌گیرد
ای پری مدهوشم، جرعه چون می‌نوشم از شراب عشقت
در راهت جان بازم، روز و شب می‌سازم با عذاب عشقت
شد پرستیدنِ‌ آن روی مَهت آیینم
خوشه از خرمن آن عشق تو برمی‌چینم

* * *

پوران: افسونگر

پوران افسونگر

افسونگر
شعر: کریم فکور
آهنگ: عباس شاپوری
خواننده: پوران شاپوری

افسونگر! بشنو دل‌ به عشق تو ندهم دیگر
افسونگر! دور شو! زین دل‌ رمیده بگذر
دل‌ برگیر از من، رو سو‌ی عشق دیگر
افسونگر نغمه‌ی وفا به گوشم خواندی
افتادی بر پایم تا به آتشم نشاندی
دل‌ چون رامت شد سو‌ی حسرتم کشاندی

کِشم از دستت دامن، شوم از چشمت پنهان
ببر از یادم که بیابد قصه‌ی ما پایان
دل‌ من زین افسونها نکند دیگر پروا
که زدم بر صفحه‌ی عشقت مُهر جدایی را

افسونگر! دور شو! زین دل‌ رمیده بگذر
دل‌ برگیر از من، رو سو‌ی عشق دیگر
عشق بی‌ثمر تو شد بلای دل‌ من
شادی آرد زین پس نغمه‌های دل‌ من
چه خواهی‌ ز جانم، ز جورت پریشانم
یا رب! یا رب! تا کی‌ نالم چون نی‌
دگر از غم تو آزادم، که به مهر کسی‌ دل‌ دادم
فتنه‌گری پیشه مکُن! از پای افتادم

* * *

یاسمین: زیبای من

یاسمین زیبای من

زیبای من
شعر: کریم فکور
آهنگ: بزرگ لشگری
خواننده: یاسمین

زیبای من، سیمین‌تن و شیرین زبانی
در چشم من دلکش‌تر از جانِ گرانی
ز چشمانِ تو بارد فروغ زندگانی
تویی در دلبری رشکِ پری، بهتر ز جانی
تو را خواهم؛ اگر با من شود دشمن جهانی
ای روی تو شمع و گل و پروانه‌ی من
تنها تو را خواهد دلِ دیوانه‌ی من
چو بلبل نغمه‌خوان، مانند گل خوشرنگ و بویی
ندارد گفتگو؛ مفهوم عشق و آرزویی
دم از شادی بزن، شو جلوه‌گر مانند گل با روی خندان
بُوَد روز خوش و وقت طرب؛ بیگانه شو با یأس و حرمان
ندهم، ندهم دل به دست غم؛ نکُنم، نکُنم شکوه‌ها ز عالم
شدم باد سحر تا بگذرم سر کوی تو موی تو بگویم
شدم مرغ چمن ای گل من تا که شادی از روی تو بجویم
ز جام می چه خواهی، می تبه سازد جوانی
نکُن با می پریشان این دو روز زندگانی

* * *

الهه:‌ حلقه‌ی زرین

الهه حلقه زرین

حلقه‌ی زرین
شعر: کریم فکور
آهنگ: بزرگ لشگری
خواننده: الهه

ای شمع شب تارم
تا رفتی ز کنارم
به امید تو نشستم که بیایی
که بیایی رخ دلکش بنمایی
عمری در غمت ای گل
سر کردم به تحمل
کُشدم غم، تو کجایی؟ تو کجایی؟
که بسوزی دل زارم ز جدایی
ز چه ای مَه تو برفتی ز کنارم
تو که رفتی که فروزد شبِ تارم
در دستم حلقه‌ی عشق تو دارم
جز نامت کی هرگز به لب آرم

ای شمع شب تارم
تا رفتی ز کنارم
به امید تو نشستم که بیایی
که بیایی رخ دلکش بنمایی
رفتی و دل بر عهد تو بستم
حلقه‌ی زرین مانده به دستم
به امیدت بنشستم، ز تو عهدی نشکستم
دیده به ره بستم
من هر شب در خوابم می‌بینم
مشتاق و بی‌تابت می‌بینم
چه خوش بُوَد آن خوابی که با حقیقت پیوندد
چه خوش بود آن یاری که برمحبت دل بندد

* * *

الهه: رقیب تازه (هالای‌لای)

الهه رقیب تازه

رقیب تازه (هالای‌لای)
شعر: کریم فکور
آهنگ: کریم فکور
خواننده: الهه

تازگی‌ها توی ده ما دخترکی پیدا شده
هالالای لای! شیدا شده، بلای دلها شده
هر کی دیده اندام او را، واله و شیدا شده
هالالای لای! شیدا شده، در این ده غوغا شده

این فسونگر بلا یارب از کجا پیدا شده
بر سر سودای او توی دهکده دعوا شده
با نگاه مثل باز صد تا دل کرده شکار
نامزد من بیقرار آن دلبر رعنا شده
هالالای لای! رسوا شده، گریزان از ما شده
از غم او شده مجنون روانه‌ی صحرا شده
هالالای لای! رسوا شده، به من چه؟ شیدا شده!

یارم از من کرده دوری خدا دلم تنها شده
هالالای لای! تنها شده، اسیر غمها شده
قصه‌ی ما نقل مجلس توی ده بالا شده
هالالای لای! غوغا شده، چه شوری بر پا شده

دل میگه فرار کنم، ای خدا چیکار کنم
(چیکار کنم؟ بمونم؟ فرار کنم؟)
ترک این دیار نکُن، بی‌سبب فرار نکُن
دل من تنها شده، خدایا تنها شده
یار من شیدا شده، خدایا شیدا شده
این فسونگر بلا یارب از کجا پیدا شده
بر سر سودای او توی دهکده دعوا شده

* * *

نام و یاد «همسر» در ترانه‌های ایرانی (مجموعه ترانه‌ها)

* * *

رامین ـ رامش: دختر ترکمن

رامین رامش دختر ترکمن

دختر تُرکمن
شاعر: کریم فکور
آهنگ: عطاالله خُرم
خوانندگان: رامین ـ رامش

رامش:
ای که اسب کهر داری
چه سودایی به سر داری
توی خورجین خوش رنگت
طلا داری، گوهر داری
نمی‌دانم اسم تورا
کجا روی تک و تنها؟

رامین:
من که اسب کهر دارم
سودای تو به سر دارم
پلنگ این بر و بومم
که در دامت گرفتارم
خواهی چکار اسم مرا
تو را خواهم از این دنیا
از کوه و صحرا اومدم
بی‌خبر، تنها اومدم
آمده‌ام زن بگیرم
دختر ترکمن بگیرم
گر بزنی با بکُشی
بی تو از اینجا نمیرم

رامش:
از چه پریشان شده‌ای
خسته و نالان شده‌ای
منم مهرت به دل دارم
تو را از جان خریدارم
نخواهم کس به غیر از تو
تویی یارم، تویی یارم

رامین:
اسب و کلاه و ایل و تبارم فدای تو
رامش:
از زر و زیور هر چه که دارم فدای تو

* * *

error: Content is protected !!