مرضیه: دیباچه

مرضیه دیباچه

دیباچه
شعر: نواب صفا
آهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: مرضیه

نفسی ای سرو چمن
بنِشین با من به سخن
دمی بخوان به دیباجه‌ی دل
ورق غمنامه‌ی من
بُوَد این دل، شیشه‌ی جان
مشِکن آن را مشِکن

شده یادت همدم من
نه کسی دارد غم من
نه کسی ره جز تو بَرَد
به خدا در عالم من

(یک‌دم گَمان مَبر ز خیال تو غافلم
بِنشَستَم ار خموش، خدا داند و دلم)

تو مشو روز، ای شبِ من
چو نَهد لب بر لبِ من
تو مگیر ای بادِ سَحر
خبر از تاب و تبِ من

* * *

مرضیه: اشک پاک

مرضیه اشک پاک

اشک پاک
شعر: نواب صفا
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

من اشک پاک روشنم
فروغ جاودان منم
قرار جان بی‌قرارم

گهی ستاره می‌شوم
به سوی آسمان ‌روم
گهی چو شبنم بهارم

گهی به رنگ گوهرم
که زیبِ مویِ دلبرم
گهی بر دامن گُل مکان دارم
منم کز عشق و صفا نشان دارم

هر کجا می‌گذرم
رنگ غمها ببرم
گهی به چشم عاشقان قدم گذارم
رهی به جز رهِ وفا نمی‌سپارم

ز من مکش دامان،‌ که جهانی دیگر بینی
بیا، بیا با من که نشان از گوهر بینی
گهی بی‌شکیبم
اسیر فریبم

می‌گریم به حال خود می‌گریم
بر رنج و ملال خود می‌گریم
دمی نگر تو در آیینه‌ی من
سینه‌ی بی‌کینه‌ی من
در همه جا مظهر من شد

نظر فکن به تن خاکی من
گوهر افلاکی من
پاکی من شد زیور من شد

تو غافل از صفای من
ز جلوه‌ی وفای من

* * *

مرضیه: مجنون تو

مرضیه مجنون تو

مجنون تو
شعر: نواب صفا
آهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: مرضیه

من که مجنون توام
مست و مفتون توام
در جهان افسانه‌ام
زان‌که افسون توام
با که گویم راز دل
من که دلخون توام

من کی‌ام!؟ دلداده‌ای حسرت نصیبم، وای بر من
ناامید از چاره‌ی دردم طبیبم، وای بر من

من که در کویت ندارم جز گناهِ بی‌گناهی
بی‌گنه، خونین‌دل از طعنِ رقیبم، وای بر من

گل بسوزد از غمم، در چمن گر بگذرم
من ز حسرت همچو گل، جامه بر تن بردرم
گر بگرید چشم من، بگذرد اشک از سرم

در دل شب از غمت یک آسمان اختر بریزم
جای آه از سینه سوزان خود آذر بریزم

گل بسوزد از غمم، در چمن چون بگذرم
من ز حسرت همچو گل، جامه بر تن بردرم
گر بگرید چشم من، بگذرد اشک از سرم

در دل شب از غمت یک آسمان اختر بریزم
جای آه از سینه‌ی سوزان خود آذر بریزم

* * *

مرضیه: دیدی که رسوا شد دلم

مرضیه دیدی که رسوا شد دلم

دیدی که رسوا شد دلم
شعر: رهی معیری
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه

دیدی که رسوا شد دلم،‌ غرق تمنا شد دلم

دیدی که من با این دلِ بی‌آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی بر زلفِ او عاشق شدم

ای‌وای اگر صیاد من،
غافل شود از یاد من، قدرم نداند
فریاد اگر از کوی خود،
وز رشته‌ی گیسوی خود بازم رهاند

دیدی که رسوا شد دلم، غرق تمنا شد دلم

در پیشِ بی‌دردان چرا فریادِ بی‌حاصل کُنم
گر شِکوه‌ای دارم ز دل با یارِ صاحبدل کُنم
وای ز دردی که درمان ندارد
فِتادم به راهی که پایان ندارد

از گُل شنیدم بوی او،
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبارِ کوی او،
در کوی جان منزل کنم
وای ز دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد

دیدی که رسوا شد دلم، غرق تمنا شد دلم
دیدی که در گرداب غم از فتنه‌ی گردون «رهی»
افتادم و سرگشته چون امواج دریا شد دلم

* * *

مرضیه: اسیر

مرضیه اسیر

اسیر
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه

ای دل تو رها ز بلا نشوی
از دام بلا تو رها نشوی
تا در غمِ ما تو فنا نشوی

ای شام سیه که سحر شده‌ای
ای قطره ی اشک که گُهَر شده‌ای
از سوزِ دلم تو خبر شده‌ای

امیدی و صفای این دل نومیدی
به شب، تو جلوه‌گر چو زهره و ناهیدی
از غمِ نهان تو غافلی
تو خود ز عشقِ آتشین من آگاهی
تو خود نشان این شراره‌ی جانکاهی
فتنه‌ای تو آتشِ دلی

تو شمع خلوتِ ما
تو نورِ ظلمتِ ما
تو امیدِ منی
تو صفای منی
تو نویدِ منی

تو همزبانِ دلی
تو خود نشانِ دلی
به کنارِ دلم، به مزارِ دلم
بیا دمی تو بنشین

تو پرورده‌ی اشک و آهی
پناهِ دلِ بی‌پناهی
گناهم، سراپا گناهم
اگر دارد عاشق گناهی

اسیرم، اسیرِ دلِ مُبتلا منم
اسیرِ ستمکاریِ آشنا منم

دلم ز سوزِ تو نهانی لرزد
تنم چو شاخه‌ی خزانی لرزد
ای جان! از سوزِ نهان تو جدا نشوی

* * *

مرضیه: نبودم اگر من (شاخه گل ۸۱)

مرضیه شاخه گل ۸۱ نبودم اگر من

نبودم اگر من
(شاخه گل ۸۱)
شعر: معینی کرمانشاهی
آّهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه

نبودم اگر من، کجا بود این بختِ سیاهم
نبودی اگر تو، هدر می‌شد این اشک و آهم
غمم را تـو دانی، تو هستی پناهم

چو هجرانت دیدم،
ز هرکس پرسیدم
نشانت چو گُم‌کرده راهی

به اشکت پَروَردَم، به بارت آوردم
که جُز من یاری را نبینی، نخواهی
نتابد در بزمم، نه مهری، نه ماهی
ندانم چه دارم گناهی
نگاهی بر من کُن فدایِ چشمانت
شود این دو چشمم الهی

دارم به تو پندی یارا!
ارزان مَفُروشی ما را
که در روزِگاری عزیز آید خواری
چو افتاده یوسف به چاهی

* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

مرضیه: مهربان شو

مرضیه مهربان شو

مهربان شو
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

مهربان شو! مهربان شو!
با مُحبان همزبان شو!
تا بگویم عاشقی تو

شمعِ جمع بی‌نصیبان
آشنای بی‌کسان شو!
تا بگویم عاشقی تو

عشق اگر خواهی، خدا را
بی‌خبر شو از من و ما
یا از اول ترک سر کُن
یا که از این ره حذر کُن

گر عاشقی یادی ز دلِ آسوده مکُن
یا عشقِ خود با رنگِ هوس آلوده مکُن
بشنو! اگر دیوانه شدی عاشق نشوی
گر به جنون افسانه شدی عاشق نشوی

آخر این برقِ تمنا سوزدت ای گل سراپا
من که بر این آتشِ غم دل سپردم
غیر آه و سوز و محنت گو چه بُردم

* * *

مرضیه: مینای شکسته

مرضیه مینای شکسته

مینای شکسته
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: همایون خرم
خواننده: مرضیه

دیوانه ز دست عشق تو کنونم
آواره چو مجنون در دشت جنونم
چون بگذرم از این ره با پای شکسته
چون ناله کُند این نی با نای شکسته

من یوسف راه توام
افتاده به چاه توام
ارزان مفروشم

پیش تو خموشم اگر
چون باده‌ی کُهنه دگر
افتاده ز جوشم

با چهره و سیمای شکسته
با قامت و بالای شکسته
بر کوی تو رو کرده‌ام ای فتنه مرانم
داری تو اگر حُرمت دلهای شکسته

چه خواهد شد
که نوشی می
ز مینای شکسته

چه خواهد شد
که نوشی می
ز مینای شکسته
. . .

* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

مرضیه: دیگر نمی‌آیم

مرضیه دیگر نمی آیم

دیگر نمی‌آیم
شعر: هدایت‌الله نیرسینا
آهنگ: یاوری
خواننده: مرضیه

تو ای مرغ شب! گر به نغمه‌گری
کُنی منع مستان ز بی‌خبری
من بی‌خبر را به خود بِگُذار
که امشب به مستی کُنم سپری

بشد دل ز دستم، چو مجنونِ مستم
چه بودم، چه هستم، نمی‌دانم
کجا بودم و کی!؟ که داده مرا می
چرا پس که مستم، نمی‌دانم

تب‌آلوده شامی سیه دارم
نه مستم، نه خوابم، نه بیدارم
نه از می خرابم، نه هشیارم
دل‌آزرده ای از دل‌آزارم
شکستی تو یارا دلِ زارم

پناهم تو بودی که راهم ندادی
به دامان مهرت پناهم ندادی
به کوی تو دیگر نمی‌آیم
به موی تو، دیگر نمی‌آیم

جمال و جوانی فدای تو کردم
فدای فسون و جفای تو کردم
گناه تو دیگر نمی‌بخشم
تو را ای فسونگر نمی‌بخشم

* * *

مرضیه: آواز دل

مرضیه آواز دل

آواز دل
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه

به زمانی که محبت شده همچون افسانه
به دياری که نيابی خبری از جانانه
دل رسوا دگر از من تو چه خواهی ديوانه

از آواز دلم، زمزمه‌ی ساز دلم، من به فغانم
ای دل چه بگويم، وز شررت چه بگويم، حيرانم

تو همان شرری که خرمنِ جانِ من بسوزی
تو که با نگهی به جان من شعله برفروزی

تو که از صنمی نديده‌ای رویِ آشنایی
ز چه رو دلِ من تو اينچنين کُشته‌ی وفایی

تا تو همدمِ شب‌های منی
شبها شاهدِ تب‌های منی
همچون آتشی
شعله می‌کِشی
شمع هر انجمنی

ای دل ز تو ما را چه نصيبی بود!؟
گشتم ز تو رسوا، چه فريبی بود.
غمهای جهان را تو خريداری
آخر تنِ ما را چه شکيبی بود!؟

به کجا؟ به کجا بری‌ام ای دلِ رسوا!؟
به کجا ای دل رسوا
نکُنی تو چرا پروا!؟

*‌ * *

error: Content is protected !!