آهنگ نو
شعر: کریم فکور
آهنگ: رضا ناروند
خواننده: پروین
* * *
«رضا ناروند» و نغمههای ماندگار او
* * *
آهنگ نو
شعر: کریم فکور
آهنگ: رضا ناروند
خواننده: پروین
* * *
«رضا ناروند» و نغمههای ماندگار او
* * *
یک دل و صد آرزو
شعر: حسین شاهزیدی
آهنگ: منوچهر لشگری
خواننده: مرضیه
یک دل و صد آرزو دارم
دیده و دل سوی او دارم
تا چه آرد به روز من و دل
از خدا غافل
او چه خبر دارد از دلم
از من و از کار مُشگلم
دیگر چرا عشقِ سوزان
پنهان بدارم ز جانان
حکایت دل گویم او را
چو بینم آن فتنهجو را
ز بیمهریش چون بنالم
دلش بسوزد به حالم
از حال دلم آشفته شود
شاید مرا یاری کُند
نالد چو غم تنهایی من
ترک دلآزاری کُند
با من وفاداری کُند
یارب دگر چه میخواهم اگر شود مرا یار
مرغ دلم شود روزی به دام او گرفتار
چه شود که سر کُنَد او هم ترانهی امیدی
چه شود که جان به من بخشد به وعده و نویدی
چه خوشا که افکند گاهی به سوی من نگاهی
به خدا که عشق و شیدایی نباشدم گناهی
* * *
جام شکسته
شعر: کریم فکور
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: الهه
یاد تو
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: مرضیه
با تو من شِکوه ها دارم از جفای تو
هر جفا هر ستم می کِشم برای تو
راز دل کُجا بَرم!؟ پیش کس چرا بَرم!؟
از تو هر شکایتی کُنم با خدای تو
آه ای گُل ازعهدت چه گویم!؟
بویت از چه گلشن جویم!؟
آه دردِ پنهان با که گویم!؟
راضیام من با رضای تو
آه، یادِ تو هرگز از خاطرم کی رود!؟
رفتی و با تو امید من
هر کجا، همچِنان سایه در پی رود
راز دل کُجا بَرم!؟ پیش کس چرا بَرم!؟
از تو هر شکایتی کُنم با خدای تو
* * *
ثمر گلها
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: محمد شیرخدایی
خواننده: دلکش
ز نسیم سحر خبر آمد
که سیاهی شب به سر آمد
تو که میزدهای، چه نشستی
که سپیده زد و سحر آمد
به سوی بُستان شو
به بساط چمن نظری کُن
که چه تازهگُلی بدمیده
که لطافت دانهی شبنم
به طراوت او نرسیده
چو غنچه خندان شو
زآن پیوندِ نوین
کاندر گلها زده شد
بنگر که چه زیبا گُلی آمد به چمن
هر بلبلی از گُلشنی آمد به سخن
ساقی به گردش آور
جام جهاننما را
مطرب ترانهخوان کُن
ساز طربفزا را
زینت شده گلشن ز مبارک ثمری
دلها شده شادان ز سرور دگری
. . .
. . .
* * *
معینی کرمانشاهی، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
تو محبوب منی (خزان عمر)
شاعر: نظام فاطمی
آهنگ: جواد لشکری
خواننده: مرضیه
رفتی و نرفته مِهرِ تابان، مهرت از یادم
رفتی و چو طوفان، عشق سوزان داده بر بادم
سوی آسِمانها از فراقت رفته فریادم
خزان شده بهار عمرم، ز دستِ غم دلم گرفته
به موی تو ز دود آهم دلم غبار غم گرفته
چه بگویم از حکایتم!؟
به کُجا بَرم شکایتم!؟
که رشتهی وفا گُسستی
ز تو ای بهار جاوِدان
گُل عمر من شده خزان
چو عهد خود، دلم شکستی
تو به مهر اگر نوازی، وگرم دل شکنی
به تو آورم شکایت، که تو محبوبِ منی
خزان شده بهار عمرم، ز دست غم دلم گرفته
به موی تو ز دود آهم، دلم غبار غم گرفته
* * *
رنگ تمنا (نصیب من)
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: هایده
بعد عمری بیوفایی
با رقیبان آشنایی
رفتی و دیدی که تنها
جز من افتاده از پا
در جهان یاری نداری
در شب تاریک غمها
یار غمخواری نداری
ای دریغ از آن همه دلدادگیها
سادگی، افتادگی، آزادگیها
شد نصیب من از این بیگانگیها
گریهها، هنگامەها، دیوانگیها
رفتی و درهای غم را بر من از هر سو گشودی
گر چه در دلدادگی صد گونه ما را آزمودی
ساده دل من کز همه عالم به تو رو کرده بودم
با همه دیر آشناییها به تو خو کرده بودم
دل به عشقت بسته بودم
با غمت بنشسته بودم
مُردم از این ناسپاسی
وای از این حقناشناسی
اگر تو ز پا افتاده بودی
به دلشکنی دل داده بودی
دست این افتاده از پا میگرفتی، میگرفتی
جای این نیرنگها، رنگ تمنا میگرفتی، میگرفتی
ای دریغ از آن همه دلدادگیها
سادگی، افتادگی، آزادگیها
شد نصیب من از این بیگانگیها
گریهها، هنگامەها، دیوانگیها
♫ LP Cover ♫
* * *
سکوتها
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: فرود گرگینپور
خواننده: مرضیه
وای از این دل، وای از این دل، داد از غمِ من
داد از دوری، وز مهجوری، کو همدم من!؟
با یادت نشستهام، چون تاری گسستهام، گویا و خموش
اما از سکوت من، آید عالمی سخن هر لحظه به گوش
بشنو! حکایتم آندم که طاقتم بیتو به سر رسیده
بینم که دیده با اشکِ مَحبتم نقشِ تو را کشیده
دور از تو سوزم امشب زین تب
میآید بیتو جانم بر لب
بیا به دیدار من در شب جدایی
بیا مبَر از خاطر عهد آشنایی
خوشا که امشب باز آیی
* * *
تنهای تنها ماندهام
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: دلکش
در زیرِ سقفِ آسِمان
در گوشهی این آشیان
چون طایرِ بیخانمان
تنهایِ تنها ماندهام
هر آتشی روشن شود
دودش به چشمِ من رَوَد
دور از دیار و دودِمان
تنهایِ تنها ماندهام
نه آشِنایی، نه دلستانی
نه غمگساری، نه همزبانی
چون رفتگانِ بینشان
تنهایِ تنها ماندهام
به یادِ تو این نالهها میکُنم من
شکایت ز تو با خُدا میکُنم من
چون قطره باران، کز ابر نیسان
افتد به بحری بیکران
تنهایِ تنها ماندهام
(هرچه گشتیم در این شهر نبود اهلِ دلی
که بداند غمِ دلتنگی و تنهاییِ ما)
چه میشد اگر بیوفا بودم
بسانِ تو دیر آشِنا بودم
نه دیگر به غم مبتلا بودم
نه شمعی که پروانهاش باشم
نه عشقی که دیوانهاش باشم
رفتی تو و من در جهان
تنهایِ تنها ماندهام
* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانههای ماندگار
* * *
صبحدم
شعر: ابوالقاسم حالت
آهنگ: عبدالله جهانپناه
خواننده: مرضیه
ای خواب خوش سحری
بِه که از سرم گذری
چون شب به سر آمد
در بسترِ بیخبری
شد شبی دگر سپری
وقتِ سحر آمد
شب گشته ز دیده نهان
که من دیده به روی جهان
گشایم ز روی بینش
بینم ز فروغ سحر
فریبایی و لطف دگر
به رخسار آفرینش
چو رَسَد به پای گل
ز صفا برای گل
خوانَد نسیم، افسانهها
لب غنچه وا شود
دلِ چشمهها شود
آیینهی پروانهها
یار وفادارم به ناز آید پس از عمری جدایی
رویت چو باز آید گل عشقت بهار آشنایی
ای صبح امیدم که چون سپیدهدم به خندهای تازه کُنی جان
چندان مَحَبت کردهای که بُردهای ز یاد من محنتِ هجران
* * *