با اینکه «فریدون مشیری» این شعر را برای خوانده شدن بهشکل ترانه نسروده بود ولی چنان مورد پسند اهل موسیقی واقع شد که بعدها چند اجرای متفاوت با صدای خوانندگان مختلف از آن ساخته و اجرا شد.
دسته: شعر و شاعران
نیما یوشیج: در شب سرد زمستانی (احمدرضا احمدی)
مبتکر ضبط اشعاری از شاعران پیشین و معاصر و انتشار آنها در ایران «احمدرضا احمدی» بود. مجموعهای که با عنوان «صدای شاعر» از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر میشد. گزیدهای از شعرهای «نیما یوشیج» با صدای «احمد شاملو» و موسیقی «احمد پژمان» از اولین کارهای این مجموعه بود. در آن زمان (سال ۱۳۵۱) سیزده سال از درگذشت نیما میگذشت.
سیمین بهبهانی: فرمانپذیر آتش باش! (صدای شاعر)
فرمانپذیر آتش باش
(هی قرص، هی دوا، ول کُن)
سروده و صدای: سیمین بهبهانی
نیما یوشیج: ای اسب راهوار (به زبان مازنی)
اهل ادب و علاقهمندان به شعر، نیما یوشیج را بیشتر با سرودههای او به زبان فارسی بهیاد میآورند. نیما که زادهٔ یوش در مازنداران بود اما سرودههایی به زبان مادری خود «مازنی» [طبری] دارد که در مجموعهای با نام «روجا» چاپ شده است.
«فاطی» کوچولوی شعر «پریا»ی احمد شاملو
منظومهٔ بلند «پریا» اولبار در مجموعهٔ «هوای تازه» بهچاپ رسید. با جملهای بر پیشانی آن که پیشکش شعر از سوی شاعر بود. «به فاطی ابطحی کوچک، و رقص معصومانهٔ عروسکهای شعرش».
احمد شاملو: منظومهی «پریا» (توضیحات شاعر)
در مجموعهای که از سرودههای «احمد شاملو» در دست است، چند شعر به زبان محاوره نیز وجود دارد. شبانهٔ (کوچهها تاریکن، دُوکونا بستهس)، شبانهٔ (یه شب مهتاب، ماه میاد تو خواب) که با موسیقی «اسفندیار منفردزاده» و صدای «فرهاد مهراد» جلوهای از ترانههای معترض یافت. شعر عاشقانهٔ «من و تو درخت و بارون» (من باهارم، تو زمین) و سرودهای کمتر شناخته شده بهنام «بارون» (بارون میاد جرجر، گم شده راه بندر).
فانوس به درگاه میاویز! (نگاهنگ)
فانوس به درگاه میاویز! عزیزم
تا دختر همسایه سر بام نخوابد!
چون عهد درین باره نهادیم من و او
فانوس چو روشن شود آنجا بشتابد!
مادر
مادر منشین چشم به ره برگذر امشب
بر خانهٔ پُر مهرِ تو زین بعد نیایم
آسوده بیارام و مکن فکرِ پسر را
بر حلقهٔ این خانه دگر پنجه نسایم
□
با خواهر من نیز مگو او به کجا رفت
چون تازه جوانیست و تحمل نتواند!
با دایه بگو: ـ «نصرت» مهمانِ رفیق است
تا بسترِ من را سرِ ایوان نکشاند
□
فانوس به درگاه میاویز! عزیزم
تا دختر همسایه سر بام نخوابد!
چون عهد درین باره نهادیم من و او
فانوس چو روشن شود آنجا بشتابد!
□
پیراهن من را به درِ خانه بیاویز
تا مردم این شهر بدانند، که بودم!
جز راه عزیزانِ وطن ره نسپردم،
جز نغمهٔ آزادی شعری نسرودم!
□
اشعار مرا جمله به آن «شاعره» بسپار
هر چند که کولیصفت از من برمیده است
او، پاک چو دریاست، تو ناپاک ندانش
«گرگِ دهنآلوده و یوسف ندریده است»
□
بر گونهٔ او بوسه بزن، عشقِ من او بود،
یک لالهٔ وحشی بنشان بر سر مویش
باری گلهای گر به دلت مانده ز دستش
او عشق من است! آه . . .
میاور تو به رویش!
خرداد ۱۳۳۳ ـ تهران
نصرت رحمانی
* * *
یادنامهٔ «نصرت رحمانی» در این سایت
* * *
سیمین بهبهانی: دیوانگی (صدای شاعر)
دیوانگی
(یارب مرا یاری بده)
شعر و دکلمه: سیمین بهبهانی
خواننده: پوران شاپوری
دوره میکنیم شب را و روز را (نگاهنگ)
سیاوش کسرایی: از این سوی با خزر (صدای شاعر)
«من به «باکو» رفته بودم. آنجا رفتم کنار «خزر». سالهای سال در ایران که بودم، وقتی به شمال میرفتم به آنطرف دریا نگاه میکردم که در مه فرو رفته بود یا در انتهای افق فرو میرفت؛ و همیشه فکر میکردم که در آنسوی خبرهاست، و من دورم، و حسرتی بر دلم بود. اینبار در باکو از اینطرف دریا را نگاه میکردم؛ و اسم این شعر من هست: از اینسوی با خزر.» [توضیح سیاوش کسرایی پیش از خواندن شعر]